نام:عشق مخفی
نام:عشق مخفی
P8
راوی،
بله حدود دو ماه گایونگ و دونگ مین همش دعوا میکردن و ات هم هنوز عاشق دونگ مین بود و دیگه حتی از اتاقش بیرون نمی یومد تا اینکه
ات،
امروز همه رفته بودن بیرون و من تو خونه تنها بودم رفتم پایین و یک غذایی دست و پا کردم داشتم از پله ها میرفتم بالا که حس کردم یک چیزی پام رو بریده زیر پام رو نگاه کردم دیدم شیشس وقتی رد شیشه ها رو گرفتم رسیدم به یک اتاق در رو باز کردم که دیدم دونگ مین می خواد بزنه تو گوش گایونگ که رفتم دستش رو گرفتم
. هعییی داری چیکار میکنی
. گایونگ بیا بریم
گایونگ بردم تو اتاقم بهم گفت
، لازم نبود بهم کمک کنییی
و رفت. چند دقیقه بعد دونگ مین اومد قبل از اینکه حرف بزنه زد تو گوشم که بغل ابرو م پاره شد و گف
؟ چرا گایونگ و زدی
. چی من چرا باید اونو بزنم هااا
؟ اون به من دروغ نمیگه
. یاااا چرا شما با من لجید تو با خودت فکر کن من چرا باید بزنمش چرا شما ان
قبل از اینکه حرفم تموم بشه دوباره زد تو گوشم که بغل لبم هم پاره شد همون موقع بابام اومد و گفت
«علامت باباش @»
@هعییی دونگ مین با دخترم چیکار کردی
همون موقع از اتاق رفتم بیرون و رفتم جای گایونگ
. هعیی چرا دروغ گفتی
، چون ازت متنفرم
. چرا چرا؟
، چون دونگ مین تورو دوست دارهههه
. اصلا دروغ گوی خوبی نیستی پس چرا بهم نگفته
، چون تو عاشق جونگ کوکیییی
. چیی؟
؟چون
قبل از اینکه حرفشو تموم کنه رفتم دنبال دونگ مین که دیدم از خونه داره میره بیرون
P8
راوی،
بله حدود دو ماه گایونگ و دونگ مین همش دعوا میکردن و ات هم هنوز عاشق دونگ مین بود و دیگه حتی از اتاقش بیرون نمی یومد تا اینکه
ات،
امروز همه رفته بودن بیرون و من تو خونه تنها بودم رفتم پایین و یک غذایی دست و پا کردم داشتم از پله ها میرفتم بالا که حس کردم یک چیزی پام رو بریده زیر پام رو نگاه کردم دیدم شیشس وقتی رد شیشه ها رو گرفتم رسیدم به یک اتاق در رو باز کردم که دیدم دونگ مین می خواد بزنه تو گوش گایونگ که رفتم دستش رو گرفتم
. هعییی داری چیکار میکنی
. گایونگ بیا بریم
گایونگ بردم تو اتاقم بهم گفت
، لازم نبود بهم کمک کنییی
و رفت. چند دقیقه بعد دونگ مین اومد قبل از اینکه حرف بزنه زد تو گوشم که بغل ابرو م پاره شد و گف
؟ چرا گایونگ و زدی
. چی من چرا باید اونو بزنم هااا
؟ اون به من دروغ نمیگه
. یاااا چرا شما با من لجید تو با خودت فکر کن من چرا باید بزنمش چرا شما ان
قبل از اینکه حرفم تموم بشه دوباره زد تو گوشم که بغل لبم هم پاره شد همون موقع بابام اومد و گفت
«علامت باباش @»
@هعییی دونگ مین با دخترم چیکار کردی
همون موقع از اتاق رفتم بیرون و رفتم جای گایونگ
. هعیی چرا دروغ گفتی
، چون ازت متنفرم
. چرا چرا؟
، چون دونگ مین تورو دوست دارهههه
. اصلا دروغ گوی خوبی نیستی پس چرا بهم نگفته
، چون تو عاشق جونگ کوکیییی
. چیی؟
؟چون
قبل از اینکه حرفشو تموم کنه رفتم دنبال دونگ مین که دیدم از خونه داره میره بیرون
۲.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.