گناه آلود pt 6

یونگی و جیمینم رفتن پیش تهیونگ و جونگ کوک
یونگی: پسره ی کله شق
جیمین: خوبی جونگ کوکا؟؟؟
جونگ کوک: خوبم فقط مچ دستم تکون نمی خوره
تهیونگ: جوهی حالش خوبه؟
یونگی: جیسو بردش تو ماشین
جونگ کوک: رز چی شد؟
یونگی: خودت چی فک میکنی؟
یونگی دستش رو زیر بغل تهیونگ انداخت و کمکش کرد و بردش سمت ماشین جونگ کوک و جیمین هم همون طور لنگ لنگان سوار ماشین شدن به سمت عمارت حرکت کردن
جیسو: یونگیا بهتر نیست بریم بیمارستان؟
یونگی: تو این وضعیت که همه دنبالمونن بیمارستانمون کمه؟ من یک هفته ی دیگه ام آمریکا نمی مونم
جیسو: اما آخه دست کوک
یونگی: به هوسوک پیام دادم داره میاد سمت عمارت
تهیونگ از این که حالا خواهرش در امان بود خوشحال بودم اما کاری که کرده بود کل موقعیتشون تو آمریکا رو به خطر انداخته بود و نهایت کاری که می تونست انجام بده یه عذر خواهی ساده بود کاری بیشتر از هرچیزی ازش متنفر بود
تهیونگ: متاسفم هیونگ
یونگی با چشم های خمار نگاهی سرد به سر تا پای تهیونگ انداخت درسته کارش بیش از حد خطرناک بود اما به هر حال باید خواهرش رو نجات می داد از طرفی هم تهیونگ، مغرور ترین عضو داشت عذر خواهی می کرد و این کمی ته دل یونگی رو گرم میکرد
یونگی: حقیقتا باید به خاطر کارت توقیفت اما‌...
و نگاهی به جوهی که هنوز تقریبا به جیسو چسبیده بود کرد
یونگی: اگه اینکار برای نجات هر کس دیگه جز خواهرت کرده بودی مطمئن باش الان جنازه ات اینجا بود
جونگ کوک کمی از واکنش یونگی می ترسید اما حالا که همه چیز به خوبی و خوشی تموم شده بود نفس راحتی کشید و به صندلی اش تکیه داد
جیمین: راستی تهیونگ هیچی از جلسه نمی دونه
یونگی: ایشون عضو جدید هستم لیسا مانوبان بعدا باهم اشناشید
لیسا شیشه ی بین راننده و سالن پشت رو عقب داد از تو آینه نگاهی به معنی سلام به تهیونگ انداخت
تهیونگ پوزخندی زد و کمی سرش رو به تاسف تکون داد و به جونگ کوک خیره شد
تهیونگ: تبریک میگم جونگ کوکا یه دختر دیگه وارد باند شد
جونگ کوک که از کرم ریزی های تهیونگ خبر داشت با دست سالمش سیگارش رو روشن کرد پکی از گرفت
جونگ کوک: ببند دهنتو لطفا...
....
تو عمارت/
کوک و ته روی کاناپه ی سالن اصلی ولو بودن و جیسو داشت زخم هاشون رو پانسمان می کرد
جونگ کوک: آییی
جیسو: زهر مار خب بتادینه دیگه می سوزه...
جونگ کوک: جاش میمونه؟!
جیسو: اگه بخیه نخواد نه...
تهیونگ: هوسوک چرا نمیاد
هوسوک: هوسوک بیادم قبل از معاینه یه فصل کتکتون می زنه
جونگ کوک: هیونگگگگ تروخدا کمک جیسو اونی دارم شکنجه ام میدهههه
جیسو ظرف بتادین رو پرت کرد رو شکم جونگ کوک از جاش پاشد
جیسو: اره باید می زاشتم هوسوک بیاد بخیه اش بزنه تا حالت جا بیاد



شرط پارت بعد= ۶ تا لایک ۶ تا کامنت