بهش گفتم چرا نمیری عینکتو برداری و چشاتو لیزر کنی گفت تو

بهش گفتم چرا نمیری عینکتو برداری و چشاتو لیزر کنی؟ گفت تو نمیدونی عینک چه نعمتیه،


وقتی ازین مردم خسته میشم عینکمو برمیدارم تمامشون مات و کمرنگ میشن...
فقط خودم میمونم و این دنیام...❤️😁
دیدگاه ها (۱۰)

دوستم زنگ زده میگه بریم یه دوری بزنیم؟ میگم نه رفیق کرونا او...

میانِ ؛عاشق ،و معشوق !اگر باشد بیابانۍ . . .درختِ ارغوان روی...

گاهی اوقات هه چیز دست به دست ِ هم میدن تا تو رو غرق در خاطرا...

مُعتادِاندوھ‌نشوید ..انگار معتاد شده باشم به اندوه، وقتیبرای...

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

پارت ۱۱ بسه ولم کن * جیغ و گریه* (نامجون نگران شد و ولش کرد)...

رمان فیک پارت 5( لایک، نمیخوام کامت 10تا)ته نزدیکم شد دستمو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط