میوزد هرگاه موهایت درون روسری

می‌وزد هرگاه موهایت درون روسری
اندکی آهسته‌تر! چون هرچه دارم، می‌بری

چادرت را باد می‌گیرد میان دست‌هاش
لحظه‌ای که قصد داری از کنارم بگذری

گاه می‌خندی و گاهی پلک بالا می‌بری
دلربایی می‌کنی، حتی به زیر روسری

می‌توان فهمید از این پا و آن پا کردنت
میل داری آتش اندازی به جان دیگری

در نگاهت آنچه من دیدم، کسی دیگر ندید
خوشة خورشید چیدم از شبی نیلوفری

حرف من بود آنچه دیگر شاعران هم گفته‌اند
عشق هرکس محترم؛ «اما تو چیز دیگری»

سید مهدی طباطبایی
دیدگاه ها (۱)

در طی زندگی کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی،مگر ا...

بزرگترین بدی این زندگی اینه که هیچ‌وقت اون چیزی رو که می‌خوا...

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو رادشمن جانی و از جان دوست ...

کنار چشمه ای بودیم در خوابتو با جامی ربودی ماه از آبچو نوشید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط