ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست ‌تر دارم تو را

گر به صد خار جفا آزرده‌سازی خاطرم
خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را

قصد جان کردی که یعنی دست کوته کن ز من
جان به کف بگذارم و از دست نگذارم تو را

گر برون آرند جانم را ز خلوت‌گاه دل
نیست ممکن، جان من، کز دل برون آرم تو را

یک دو روزی صبر کن، ای جان بر لب آمده
زانکه خواهم در حضور دوست بسپارم تو را

این چنین کز صوت مطرب بزم عیشم پر صداست
مشکل آگاهی رسد از نالهٔ زارم تو را

گفته ای خواهم ((هلالی))را به کام دشمنان
این سزای من که با خود دوست می‌دارم تو را

هلالی جغتایی
دیدگاه ها (۲)

می‌وزد هرگاه موهایت درون روسریاندکی آهسته‌تر! چون هرچه دارم،...

در طی زندگی کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی،مگر ا...

کنار چشمه ای بودیم در خوابتو با جامی ربودی ماه از آبچو نوشید...

اهل آه و ناله کردن نیستم،جان من استاینکه هر دم میرسد بر لب ن...

دیشب در کنار قبر مطهر شهید رئیسی عزیز

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط