الوعده وفاابنم کتابی که قرار بود معرفی کنمامی

الوعده وفا......ابنم کتابی که قرار بود معرفی کنم......امیدوارم خوشتون بیاد💜 💜 💜

در غرب خبری نیست خاطرات جنگی سرباز نوزده ساله‌ای به نام پل را بیان می‌کند که همراه با دوستانش تحت تاثیر تبلیغات معلمشان اسلحه بدست می‌گیرند و مشغول نابود کردن دنیا و زندگیشان می‌شوند.

این قصه در مورد این است که چطور جنگ جهانی اول باعث نابودی نسلی شده است.

از جمله نکات قابل توجه در مورد این کتاب این است که نویسنده خود در جنگ جهانی اول حضور داشته است. نویسنده خود می‌داند در جنگ چه چیزهایی رخ می‌دهد و در کتابش به خوبی علیه آن می‌نویسد.

دردناک و محشر بود، کتاب صحنه‌های جنگ را انقدر ملموس و واقعی توصیف کرده است که در تمام لحظات خواندن آن قلبم مچاله میشد. مگر می شود این کتاب را خواند و از جنگ متنفرتر نشد؟ جنگی که یک عالمه آدم بی‌گناه را به جان هم می اندازد، جنگی که حتی اگر از آن جان سالم به در ببرید، زخم‌های روحی ناشی از آن هیچوقت خوب نمی شوند. دیگر هیچکس آن آدم سابق نمی شود. مگر می‌شود با خوندن این کتاب چهره‌ی حقیقی و کثیف و وحشتناک جنگ را ندید و از جنگ‌طلبان حالت به هم نخورد؟

بخشی از کتاب :

«...من جوانم، بیست سال زندگی کرده‌ام. با این وصف، جز یاس، مرگ، هراس و خامی کشنده‌ای که در ژرفای غم و حسرت مغروق است، چیز دیگری از زندگی نمی‌شناسم. به چشم خود می‌بینم که چگونه ملت‌ها را در برابر هم می‌گمارند و اینان مات، کورکورانه، احمقانه، برده‌وار و بی‌گناه به جان هم می‌افتند و یکدیگر را نابود می‌کنند. به چشم خود می‌بینم که متفکرترین مغزهای جهان هم خود را صرف اختراع سلاح‌های موحش می‌کنند و بعد سعی دارند که کار خود را موجه و لازم جلوه دهند. من و جوانان هم‌سن من و همه‌ی افراد نسل من، اینجا و آنجا و در همه جای جهان، این‌ها را می‌بینیم و با آن آشنا و دست به گریبان هستیم. اگر ناگهان به پا خیزیم و کارنامه‌ی زندگی‌مان را به دست پدرانمان بدهیم، چه خواهند کرد؟ و روزی که جنگ به آخر برسد، از ما چه انتظاری می‌توانند داشته باشند؟ مایی که سالیان دراز شغلمان کشتن انسان‌ها بوده است، کشتن. اولین حرفه‌ی زندگی و شناخت ما از زندگی، تنها یک چیز بوده است : مرگ. بعدها چه به سرمان خواهد آمد؟ و از ما چه کاری ساخته خواهد بود؟

هر روز و هر ساعت، هر گلوله و مرگ هر سرباز، زخمی است بر زره نازک زندگی ما و سال‌ها به سرعت می‌گذرند و هدر می‌روند و من خوب می‌بینم که زندگی انسان‌ها چه آسان و آرام می‌سوزد و از بین می‌رود....»

در غرب خبری نیست
نویسنده: اریش ماریا رمارک
ترجمه: سیروس تاجبخش
انتشارات: علمی فرهنگ
یتعداد صفحات: ۲۱۹
قیمت چاپ ششم – سال ۹۴: ۱۱۰۰۰ تومان


منبع : kafebook.ir
دیدگاه ها (۳)

«...تک و تنها، بدون اینکه حتی لحظه ای از جام تکان بخورم. حتی...

آیا می‌دانستید که هر شهروند تهرانی می‌تواند معادل زمانی را ک...

«....این بار با یه نقشه دقیق تر عمل ڪردم. بدون اینڪه ڪسی بفه...

خودکار کیان،تولیدداخله🇮 🇷 و هر چی با اون بنویسین بلافاصله ب...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۳

فیک جدید

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط