این طور بارم آورده بودند که بترسم

این طور بارم آورده بودند که بترسم
از همه چیز...
از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد، از کوچکتر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد، از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید.
همش نصیحت بود، همش نهی. هیچ کس هم نگفت چه کار باید کرد . یکی هم که از دستش در رفت گفت:
«ای که دستت می رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار» و بالاخره نگفت چه کار!
این طور بود که هیچ چیزی یاد نگرفتم، از جمله مقاومت کردن را...

#همنوایی_شبانه‌ی_ارکستر_چوبها
دیدگاه ها (۳)

شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد...تنها ...

:)

.پنجره ها بسته و درها گرفته کیپقافله ی نور نمی خواندم به خوی...

آدم از خود می‌پرسد که:تو با این سال‌ها که گذشت چه کردی؟بهتری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط