رو تو کس ندد و هزارت رقب هست

روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست
در غنچه اي هنوز و صدت عندليب هست
گر آمدم به کوي تو چندان غريب نيست
چون من در آن ديار هزاران غريب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست
هر جا که هست پرتو روي حبيب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه مي دهند
ناقوس دير راهب و نام صليب هست
عاشق که شد که يار به حالش نظر نکرد
اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست
فرياد حافظ اين همه آخر به هرزه نيست
هم قصه اي غريب و حديثي عجيب هست
دیدگاه ها (۱)

يک شب که باران شديدي ميباريد پرويز شاپور از شاملو پرسيد : چر...

حضرت محمد (ص)هرکس آبروی برادر مسلمانش را حفظ کند، بدون تردید...

چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردممگر دشمن کند اینها که...

در خلوت و صفای دیار فرشتگان، جنگل میان دامن شب آرمیده استزیب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط