چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم

چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم


طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
دیدگاه ها (۱۰)

روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست در غنچه اي هنوز و صدت عندليب...

يک شب که باران شديدي ميباريد پرويز شاپور از شاملو پرسيد : چر...

در خلوت و صفای دیار فرشتگان، جنگل میان دامن شب آرمیده استزیب...

السلام علیک یا مولا

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردممگر دشمن کند اين‌ها...

کافی میکس اکسکلوسیو نیوشا یکی از انواع قهوه فوری است. که به ...

شعر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط