در سراپرده ی وجودم ،
در سراپرده ی وجودم ،
نوری تابید . . .
تا چشمانم را گشودم ،
تو را دیدم . . .
نور چشمانت ،
انقدر قوی بود که سوی چشمم را گرفت . . .
از آن روز به بعد ،
سوی چشمانم رفت . . .
دکتر ها میگویند :
امیدی به بهبودت نیست . . .
من ولی ،
دوای دردم را میدانم . . .
"میشود بیایی تا خوب شوم؟!"
#احمد_سلیمی
نوری تابید . . .
تا چشمانم را گشودم ،
تو را دیدم . . .
نور چشمانت ،
انقدر قوی بود که سوی چشمم را گرفت . . .
از آن روز به بعد ،
سوی چشمانم رفت . . .
دکتر ها میگویند :
امیدی به بهبودت نیست . . .
من ولی ،
دوای دردم را میدانم . . .
"میشود بیایی تا خوب شوم؟!"
#احمد_سلیمی
۱.۵k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.