وقتی که دوست پسرت و بود فهمیدی که مافیاس
وقتی که دوست پسرت و بود فهمیدی که مافیاس
فیک جدید لیلیلیلی حمایت کنید از ش
تند تند از اون خونه دور میشدم میترسیدم میترسیدم دستشون به من برسه میترسم پیدام کنه
فلش بک به چند روز پیش :
داشتم اشپز خونه را تمیز میکردم و با گوشیم اهنگ مورد علاقم را پلی کرده بودم که یکهو صدای در اومد در را باز کردم که پستچی را دیدم که گفت
خانوم هوانگ فریا
فریا:بله خودمم
پستچی:یک بسته دارید لطفا اینجا را امضا کنید
(امضا کرد و پستچی رفت)
عجیبه من که چیزی سفارش ندادم
در را بست و جعبه را برداشت و بازش کرد یه نامه دید و چند تا عکس که نوشته بود سلام فریا شاید برات سوال بشه کیم ولی الان نمیفهممی بهت خواستم بگم دوست پسرت که دلت بهش باختی یک مافیاس و آدم هایی زیادی کشته و جالبه بهت بگم که دوستت مایا هم دوست پسرت کشته و خواستم بگم که دوست پسرت نقشه کشیده که توهم بکشه اینم چند تا عکسه و از دستش فرار کن هر چه زودتر بهتر
عکس هارا از پاکتش در آور دم و دیدم باورم نمیشه که دوستم کشته و میخواد من را بکشه چرا
هفته ای بعد
تهیونگ این هفته دیر میاد پس یدونه کول پشتی بر داشتم و وسایلم بر داشتم و از خونه فرار کردم
و به سمت خونه رفتم
مامان فریا: فریا اینجا چیکار میکنی امم خواستم چند تا وسایلم بر دارم
مفریا:چرا ؟
فریا:میخوام با لانا برم مسافرت
م ف:کی بر میگردی کجا میری ؟
فریا:نمیدونم خوب من برم ما میریم روسیه از پدر خداحافظی کن بایی اوما
ف.م:مواظب خودت باش فریا رسیدی بهم پیام بده
فریا:باشه
تاکسی گرفتم و به سمت فرودگاه رفتم چون دیروز بلیط گرفته بودم به المان مشکلی نداشتم
وقتی رسیدم روی صندلی نشستم تا صدا مون کنن
(بعد از چند مین)
سوار هواپیما شدم و سیمکارته گوشیم در اوردم و گذاشتم تو کیفم که گمش نکنم
عکس فریا
شرط ها:
کامنت ۲۰
لایک ۳۹
فیک جدید لیلیلیلی حمایت کنید از ش
تند تند از اون خونه دور میشدم میترسیدم میترسیدم دستشون به من برسه میترسم پیدام کنه
فلش بک به چند روز پیش :
داشتم اشپز خونه را تمیز میکردم و با گوشیم اهنگ مورد علاقم را پلی کرده بودم که یکهو صدای در اومد در را باز کردم که پستچی را دیدم که گفت
خانوم هوانگ فریا
فریا:بله خودمم
پستچی:یک بسته دارید لطفا اینجا را امضا کنید
(امضا کرد و پستچی رفت)
عجیبه من که چیزی سفارش ندادم
در را بست و جعبه را برداشت و بازش کرد یه نامه دید و چند تا عکس که نوشته بود سلام فریا شاید برات سوال بشه کیم ولی الان نمیفهممی بهت خواستم بگم دوست پسرت که دلت بهش باختی یک مافیاس و آدم هایی زیادی کشته و جالبه بهت بگم که دوستت مایا هم دوست پسرت کشته و خواستم بگم که دوست پسرت نقشه کشیده که توهم بکشه اینم چند تا عکسه و از دستش فرار کن هر چه زودتر بهتر
عکس هارا از پاکتش در آور دم و دیدم باورم نمیشه که دوستم کشته و میخواد من را بکشه چرا
هفته ای بعد
تهیونگ این هفته دیر میاد پس یدونه کول پشتی بر داشتم و وسایلم بر داشتم و از خونه فرار کردم
و به سمت خونه رفتم
مامان فریا: فریا اینجا چیکار میکنی امم خواستم چند تا وسایلم بر دارم
مفریا:چرا ؟
فریا:میخوام با لانا برم مسافرت
م ف:کی بر میگردی کجا میری ؟
فریا:نمیدونم خوب من برم ما میریم روسیه از پدر خداحافظی کن بایی اوما
ف.م:مواظب خودت باش فریا رسیدی بهم پیام بده
فریا:باشه
تاکسی گرفتم و به سمت فرودگاه رفتم چون دیروز بلیط گرفته بودم به المان مشکلی نداشتم
وقتی رسیدم روی صندلی نشستم تا صدا مون کنن
(بعد از چند مین)
سوار هواپیما شدم و سیمکارته گوشیم در اوردم و گذاشتم تو کیفم که گمش نکنم
عکس فریا
شرط ها:
کامنت ۲۰
لایک ۳۹
- ۸.۸k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط