Part

Part 18
Last part
قشنگ هام متاسفانه داخل امتحانات پارت نمیزارم و اینکه بنده در امتحانات مریض شدم و توی این هفته سه تا سرم زدم
........................
از زبان سارا: زندگیمون به روال قبل برگشت چند روز بود که رفتار های ته تغیر کرده بود زود از به سر کار میرفت و دیر میومد و رفتار ش خشک و سرد شده پس باید سر در میوردم که چی شده از خواب بیدار شدم همینطور که داشتم آماده میشدم جکسون اومد
جکسون: خانوم یونا را لطفا بهترین لباس هاشون بپوشونید چون اومدن دنبالش
سارا:چی کی اومده؟
جکسون: وکیل آقا اومدن میگن میخوان یونا را ببرند خونه مادربزرگش
سارا: اوهوم
به سمت اتاق یونا رفتم و لباس سفید خوشگل عروسکی پوشوندمش و موهاش هم استایل کردم و بدرقه ش کردم تا سوار ماشین بره
جکسون: خانوم آقا این لباس دادند گفتند بپوشید و ساعت ۸ ماشین میاد دنبالتون
سارا :اوم باشه چقدر عجیب
(فلش به ساعت ۸)
میکاپم تموم شد و لباس را از باکس در آوردم لباس سفید بلند خوشگلی بود پوشید مش و موهام را باز کردم و سوار ماشین شدم
یکهو ماشین جلوی یک هتل وایساد
پیاده شدم و وارد هتل شدم همه جا سیاه بود یکهو برق روشن شد و تهیونگ را اون وسط دیدم که گفت
تهیونگ: سارا با من ازدواج میکنی
وبا ذوق جواب دادم
سارا :بلهه
یونا:هورا سارا مامانمم شدد


مرسی از خوشگلایی که حمایت کردن راستش دیگه نمیدونستم چطور ادامش بدم
دیدگاه ها (۴)

قشنگام دیگه بنده ایده هام ته کشید میخوام چند پارتی بنویسم ...

ذوققق

Part 17سلاممم قشنگ هام با اینکه شرایط نرسید گذاشتم راستی ...

نظرتان چیست عزیزان بندا که نظری ندارم

Part ¹²⁶ا.ت ویو:بعد از ¹⁷ ساعت پرواز طولانی بلاخره به آلمان ...

Part ¹³⁰ا.ت ویو:انگشتر رو برداشتم و داخل انگشتم کردم..دستم ر...

زندگی با خنده (شهر بازی)جین باهام اومد که کادو رو از پشتم در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط