از توالت که اومد بیرون حالش بهتر شده بود👇 👇 ، از خماری در
از توالت که اومد بیرون حالش بهتر شده بود👇 👇 ، از خماری در اومده بود داشت میرفت که نعشه شه !
قندون و استکانِ لب پریدش با نعلبکی زیرش رو گذاشته بود تو سینی نشست رو به روم .
شروع کرد به تعریف کردن : آره شرمنده معطّل شدی .
داشتم میگفتم ، کجاش بودم ؟!
آهان اره دیگه خلاصه گُوه بگیرن این زندگی رو .
به هر دری زدیم بابا این دخترو بدین به ما تا آخر عمر نوکریشو میکنیم ، بیاد بشه عیالِ ما نشد که نشد . راستییَتِش میخواستم زنم که شد جمعه ها قابلمه رو بزنیم زیر بغلمون بریم بشینیم تو پارک لقمه بگیرم بذارم دهنش حال کنم از اینکه زنم چجوری غذا میخوره ...
حالا الآن چی ؟ دادنش به اون مرتیکه پفیوز
به والله اون روز اتفاقی از در خونشون رد شدم . دیدم مرتیکه بی ناموس دست بلند کرد روش !
دیوونه شدم عربده کشیدم اومد بیرون از خونش ، خون راه انداختم تو کوچه ...
یه نظر صورتِ دلبرُ دیدم که تو حیاطه ، یه چیکه خون از دماغش افتاد رو کاشی حیاطشون بند دلم پاره شد.
من چیکار میکردم خب ؟ شوهرش بود نمیتونستم یارو رو بکشم که
رفتم خونه رفیقم قده نخود تریاک گذاشت کف دستم کشیدیم ؛ اگه بدونی تو خیالم چقد زَدم یارو رو .
آره دیگه اینجوری شد که ما هم معتاد شدیم ...
آخرشم یه خنده ی قشنگ کرد و گفت :
ولی حال میده ها ، هر شب یارو رو کتک میزنیم ، دلبر از گوشه حیاط عین این قهرمانا نگامون میکنه !
:):blue_heart:
#vampire
#no_copy_block
قندون و استکانِ لب پریدش با نعلبکی زیرش رو گذاشته بود تو سینی نشست رو به روم .
شروع کرد به تعریف کردن : آره شرمنده معطّل شدی .
داشتم میگفتم ، کجاش بودم ؟!
آهان اره دیگه خلاصه گُوه بگیرن این زندگی رو .
به هر دری زدیم بابا این دخترو بدین به ما تا آخر عمر نوکریشو میکنیم ، بیاد بشه عیالِ ما نشد که نشد . راستییَتِش میخواستم زنم که شد جمعه ها قابلمه رو بزنیم زیر بغلمون بریم بشینیم تو پارک لقمه بگیرم بذارم دهنش حال کنم از اینکه زنم چجوری غذا میخوره ...
حالا الآن چی ؟ دادنش به اون مرتیکه پفیوز
به والله اون روز اتفاقی از در خونشون رد شدم . دیدم مرتیکه بی ناموس دست بلند کرد روش !
دیوونه شدم عربده کشیدم اومد بیرون از خونش ، خون راه انداختم تو کوچه ...
یه نظر صورتِ دلبرُ دیدم که تو حیاطه ، یه چیکه خون از دماغش افتاد رو کاشی حیاطشون بند دلم پاره شد.
من چیکار میکردم خب ؟ شوهرش بود نمیتونستم یارو رو بکشم که
رفتم خونه رفیقم قده نخود تریاک گذاشت کف دستم کشیدیم ؛ اگه بدونی تو خیالم چقد زَدم یارو رو .
آره دیگه اینجوری شد که ما هم معتاد شدیم ...
آخرشم یه خنده ی قشنگ کرد و گفت :
ولی حال میده ها ، هر شب یارو رو کتک میزنیم ، دلبر از گوشه حیاط عین این قهرمانا نگامون میکنه !
:):blue_heart:
#vampire
#no_copy_block
۲.۶k
۰۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.