پارت سه
*یکم دیگه میگم پرونده رو بیارن دفترت
به سمت دفترم رفتم عجیب بود چرا باید هیوبین از پسرش هیچ ردی نزاره اینطور که رئیس گف حتما خیلی میترسه قدرت پسرش دست کسی بیوفته بیخیال
یه نگاه به پرونده کردم عکس بچگیه پسرش و خودش وزنش تو پرونده بود برگام ریخته بود چون عکس زنش خیلی شبیه کسی بود که تو خوابام بود
بیخیال شروع مردم خوندن پرونده تو پرونده آدرس خونه بود پس تصمیم گرفتم برم تو اون محله و از همسایه ها سوال بپرسم پس پرونده رو برداشتم و به سمت پارکینگ سمت اون محله حرکت کرد محله زیاد شلوغی نبود ولی همه اونجا خوشحال بودن فیلکس با دیدن اینکه هیون بین از خونه رف بیرون شروع کرد به جستجو از همسایه ها درمورد اون میپرسید اونا همه یه کیف میگفتن
^صبح زود میره سرکار و شب دیر وقت برمیگرده تاحالا نشدیم به جز خودش و خدمت کار خونه کسی از اون خونه رفت و آمد کنه فیلیکس نا امید شده بود از پنجره ماشین به اون خونه نگا کرد عجیب بود از پنجره اتاق یه پسر رو میدید که داره نقاشی میکشه چشمامو بهم مالید فک کرد داره توهم میزنه ولی واقعی بود دوربینشو در آورد و به سمت اون پنجره تنظیم کرد یه پسر بود با موهای بلند سیاه قیافه جذابی داش یه تاپ سیاه با شلوار طوسی پوشیده بود موهاشو جمع کرده بود
کلافه دوربینو گزاشت زمین یه ایده به ذهنش اومد
به سمت دفترم رفتم عجیب بود چرا باید هیوبین از پسرش هیچ ردی نزاره اینطور که رئیس گف حتما خیلی میترسه قدرت پسرش دست کسی بیوفته بیخیال
یه نگاه به پرونده کردم عکس بچگیه پسرش و خودش وزنش تو پرونده بود برگام ریخته بود چون عکس زنش خیلی شبیه کسی بود که تو خوابام بود
بیخیال شروع مردم خوندن پرونده تو پرونده آدرس خونه بود پس تصمیم گرفتم برم تو اون محله و از همسایه ها سوال بپرسم پس پرونده رو برداشتم و به سمت پارکینگ سمت اون محله حرکت کرد محله زیاد شلوغی نبود ولی همه اونجا خوشحال بودن فیلکس با دیدن اینکه هیون بین از خونه رف بیرون شروع کرد به جستجو از همسایه ها درمورد اون میپرسید اونا همه یه کیف میگفتن
^صبح زود میره سرکار و شب دیر وقت برمیگرده تاحالا نشدیم به جز خودش و خدمت کار خونه کسی از اون خونه رفت و آمد کنه فیلیکس نا امید شده بود از پنجره ماشین به اون خونه نگا کرد عجیب بود از پنجره اتاق یه پسر رو میدید که داره نقاشی میکشه چشمامو بهم مالید فک کرد داره توهم میزنه ولی واقعی بود دوربینشو در آورد و به سمت اون پنجره تنظیم کرد یه پسر بود با موهای بلند سیاه قیافه جذابی داش یه تاپ سیاه با شلوار طوسی پوشیده بود موهاشو جمع کرده بود
کلافه دوربینو گزاشت زمین یه ایده به ذهنش اومد
- ۲.۵k
- ۰۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط