داستان من قسمت نهم
#داستان_من قسمت نهم
=قبل از فرار=
[شیرایشی]
مارو به زندان بردن یاسو مدام به میله ها میکوبید و بدوبیراه میگفت...البته حقم داشت....فرید یه عوضی بیشعوره....ما باهم قرار داد بسته بودیم که تا عملی شدن نقشه همکاری کنیم....ولی آون تو زرد از آب دراومد...لعنتی....
_یاسو لطفا بسه....خودتو کشتی
یاسو_ نه نه نه....اگه.....اگه اینجا باشم....نمی تونم به میکا کمک کنم
_حتی تو این وضعت هم به فکر میکایی؟؟
یاسو_ اوهوم -_-...مشکلی داره -.-؟
_ن=|....به فحش دادن ادامه بده
یاسو_ هیچ راهی وجود نداره فرار کنیم
_🤔 ....چرا یکی هست آگه شانس داشته باشیم شیفت لاکوس و رنه میخوره به ما و میان اینجا
یاسو_ لاکوس و رنه؟......کین؟
_اه یادم رفته بود حافظت کامل نی.....وقتی اومدن میبینیشون دیگه
یاسو....لاکوس و رنه که دوست هایه صمیمیش هستن رو به یاد نمیاره....پس...حتما...........کرول رو هم به یاد نمیاره
یاسو_ شیرایشی.....
_بله
یاسو_ک.....کرول کیه
_ت....تو اونو یادت میاد....
یاسو_ وقتی به اسم لاکوس و رنه فک کردم یهو یه اسمی تو ذهنم نقش بست......کرول....کیه؟
_کرول یکی از دوستایه خیلی صمیمیته شما دوتا خیلی به هم نزدیک بودین....ولی......اونو.....
یاسو_ ولی چی؟
_فرید اونو زندانی کرده جایی که تو میدونی....ولی الان که حافظتو.....
یاسو_یا....یادم اومد....جایی که هست....یادم اومد
_این عالی___
لاکوس_ هم؟ شما اینجا چیکار میکنین
_لاکوس؟رنه؟ میدونستم میاین
رنه_ فرید شماهم زندانی کرده
_اوهوم بدبختانه
یاسو_هام...پس لاکوس و رنه اینا هستن
رنه_ تو مارو یادت نمیاد؟
_عاااااااااااااااا.....داستانش طولانیه اول مارو آزاد کنین
.
.
.
.
.
.
لاکوس_ عجب...پس داستان این بود
_اوهوم
رنه_خب الان میخواین چیکار کنین
_خب ما__
یاسو_ منو شیرایشی میریم جایی که کرول هست و آزادش میکنیم شماهم برین جایی که جوخه شینوا هست و به جایه سربازایه آنجا بمونین تا زمانی که ما بیایم وقتی اومدیم همه باهم فرار میکنیم
لاکوس_ از دزد و پلیس بازی خوشم میاد
رنه_ خب مشکلی نیست پس ما میریم پیش اونا
یاسو_اوم...موفق باشین
لاکوس_ همچنین ^w^\
من از کارایه یاسو سر درنمیارم چرا اون میخواد فرار کنه...
_امیدوارم مشکلی براشون پیش نیاد
یاسو_ ای خدا...نگران نباش...خب بریم
کلی راه رفتیم تا به جایی که کرول هست رسیدیم به نظر کسی اونجا نبود...وارد شدیم.....کرول به یه صندلی بسته شده بود....یاسو خیلی زود رفت پیشش
یاسو_کرول...زنده ای؟
کرول_ت....تو کی هستی.....یا....یاسوشی....خودتی
یاسو_اوهوم....بزار بازت کنم
با کمک هم بازش کردیم کرول که بلند شد چند بار پرید و نمی تونست خوب راه بره انگار خیلی وقته بسته بودنش
کرول_ آخیش....یاسو....اینجا چیکار میکنی
یاسو_ اومدیم فرار کنیم....
کرول_ فرار.....
_اوهوم تو راه برات توضیح میدم
کرول_ میخواین همینجوری با این ریختو قیافه فرار کنین
یاسو_ خب چیکار کنیم...لخت بشیم .~.
کرول_ تو اون اتاق پر از لباس فرم انسانیه
درو که باز کردم کلی لباس افتاد روم....راست میگفت...ولی همشون یا خونی بودن یا پاره به زور سه تا لباس فرم سالم و دخترونه پیدا کردیم
کرول_ این چه گشاده....
یاسو_ اینم خیلی لختیه
_ وقت نداریم لباس عوض کنیم
راه افتادیم
کرول_ یاسو تو همه چیرو فراموش کردی؟
یاسو_اوهوم
کرول_ پس تو...اون دخترو به یاد نمیاری؟
یاسو_کدوم دختر؟...
_لطفا درمورد اون حرفی نزنین
کرول_ این چیزیه که باید بدونه
_بعدا
یاسو با قیافه بهت زده نگاهمون میکرد من....نمیزارم راجب اون دختر چیزی به یاد بیاره...رسیدیم
لاکوس_ هم منتظر بودیم
یاسو_ شرمنده
میکا_ک....کرول؟
کرول_خوش حالم کخ میبینم سالمی میکا
ادامه دارد....
=قبل از فرار=
[شیرایشی]
مارو به زندان بردن یاسو مدام به میله ها میکوبید و بدوبیراه میگفت...البته حقم داشت....فرید یه عوضی بیشعوره....ما باهم قرار داد بسته بودیم که تا عملی شدن نقشه همکاری کنیم....ولی آون تو زرد از آب دراومد...لعنتی....
_یاسو لطفا بسه....خودتو کشتی
یاسو_ نه نه نه....اگه.....اگه اینجا باشم....نمی تونم به میکا کمک کنم
_حتی تو این وضعت هم به فکر میکایی؟؟
یاسو_ اوهوم -_-...مشکلی داره -.-؟
_ن=|....به فحش دادن ادامه بده
یاسو_ هیچ راهی وجود نداره فرار کنیم
_🤔 ....چرا یکی هست آگه شانس داشته باشیم شیفت لاکوس و رنه میخوره به ما و میان اینجا
یاسو_ لاکوس و رنه؟......کین؟
_اه یادم رفته بود حافظت کامل نی.....وقتی اومدن میبینیشون دیگه
یاسو....لاکوس و رنه که دوست هایه صمیمیش هستن رو به یاد نمیاره....پس...حتما...........کرول رو هم به یاد نمیاره
یاسو_ شیرایشی.....
_بله
یاسو_ک.....کرول کیه
_ت....تو اونو یادت میاد....
یاسو_ وقتی به اسم لاکوس و رنه فک کردم یهو یه اسمی تو ذهنم نقش بست......کرول....کیه؟
_کرول یکی از دوستایه خیلی صمیمیته شما دوتا خیلی به هم نزدیک بودین....ولی......اونو.....
یاسو_ ولی چی؟
_فرید اونو زندانی کرده جایی که تو میدونی....ولی الان که حافظتو.....
یاسو_یا....یادم اومد....جایی که هست....یادم اومد
_این عالی___
لاکوس_ هم؟ شما اینجا چیکار میکنین
_لاکوس؟رنه؟ میدونستم میاین
رنه_ فرید شماهم زندانی کرده
_اوهوم بدبختانه
یاسو_هام...پس لاکوس و رنه اینا هستن
رنه_ تو مارو یادت نمیاد؟
_عاااااااااااااااا.....داستانش طولانیه اول مارو آزاد کنین
.
.
.
.
.
.
لاکوس_ عجب...پس داستان این بود
_اوهوم
رنه_خب الان میخواین چیکار کنین
_خب ما__
یاسو_ منو شیرایشی میریم جایی که کرول هست و آزادش میکنیم شماهم برین جایی که جوخه شینوا هست و به جایه سربازایه آنجا بمونین تا زمانی که ما بیایم وقتی اومدیم همه باهم فرار میکنیم
لاکوس_ از دزد و پلیس بازی خوشم میاد
رنه_ خب مشکلی نیست پس ما میریم پیش اونا
یاسو_اوم...موفق باشین
لاکوس_ همچنین ^w^\
من از کارایه یاسو سر درنمیارم چرا اون میخواد فرار کنه...
_امیدوارم مشکلی براشون پیش نیاد
یاسو_ ای خدا...نگران نباش...خب بریم
کلی راه رفتیم تا به جایی که کرول هست رسیدیم به نظر کسی اونجا نبود...وارد شدیم.....کرول به یه صندلی بسته شده بود....یاسو خیلی زود رفت پیشش
یاسو_کرول...زنده ای؟
کرول_ت....تو کی هستی.....یا....یاسوشی....خودتی
یاسو_اوهوم....بزار بازت کنم
با کمک هم بازش کردیم کرول که بلند شد چند بار پرید و نمی تونست خوب راه بره انگار خیلی وقته بسته بودنش
کرول_ آخیش....یاسو....اینجا چیکار میکنی
یاسو_ اومدیم فرار کنیم....
کرول_ فرار.....
_اوهوم تو راه برات توضیح میدم
کرول_ میخواین همینجوری با این ریختو قیافه فرار کنین
یاسو_ خب چیکار کنیم...لخت بشیم .~.
کرول_ تو اون اتاق پر از لباس فرم انسانیه
درو که باز کردم کلی لباس افتاد روم....راست میگفت...ولی همشون یا خونی بودن یا پاره به زور سه تا لباس فرم سالم و دخترونه پیدا کردیم
کرول_ این چه گشاده....
یاسو_ اینم خیلی لختیه
_ وقت نداریم لباس عوض کنیم
راه افتادیم
کرول_ یاسو تو همه چیرو فراموش کردی؟
یاسو_اوهوم
کرول_ پس تو...اون دخترو به یاد نمیاری؟
یاسو_کدوم دختر؟...
_لطفا درمورد اون حرفی نزنین
کرول_ این چیزیه که باید بدونه
_بعدا
یاسو با قیافه بهت زده نگاهمون میکرد من....نمیزارم راجب اون دختر چیزی به یاد بیاره...رسیدیم
لاکوس_ هم منتظر بودیم
یاسو_ شرمنده
میکا_ک....کرول؟
کرول_خوش حالم کخ میبینم سالمی میکا
ادامه دارد....
۷.۶k
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.