داستان من قسمت هشتم
#داستان_من قسمت هشتم
[شینوا]
اصلا خوب نبود....حال هیچکدوم از بچه ها خوب نبود....اینکه فهمیدم یاسو....یکی از اوناس خیلی خرابم کرد...همینطور میکارو....انگار حرف یاسو خیلی براشون مهمه...چون تا گفت دستاشونو باز کنین فوری انجامش دادن....خوب حداقل....
سرباز_ ابزار هایه بیچاره....آخرش تو دام فیرید_ساما افتادین
یو_ چی گفتی عوضی
میتسوبا_ ولشون کن...فقط میخوان شر درست کنن
سرباز_ هه.....شما واقعا زندگی سختی دارین...خوش حالم که یه خون آشامم
یه سرباز دیگه =|_ که چی....آون خون آشام بدبختو نمی بینی
داشتن مارو مسخره میکردن که دوتا خون آشام اومدن یکی با موهایه بنفش و یکی با موهایه خاکستری....
لاکوس_ شیفت شما تمومه ما اینجا میمونیم
سرباز_ واقعا....بهش نیاز داشتم....موفق باشین
لاکوس_ اوکی ؛)
رنه_ رفتن؟
لاکوس_ اوم •~•.....اوهوم رفتن .~. ...میکا کجایی •□•
میکا_ ش....شما دوتا
لاکوس_ آروم باش ما اومدیم هواتو داشته باشیم ¤~¤
رنه_ درواقع....یاسوشی_سان مارو فرستاد
میکا_ فک کردم شما طرف فیرید هستین
لاکوس_ خب هستیم •_•....یعنی بودیم .____. ...الان طرف یاسوشی هستیم ^~^🖐
یو_ اون بیشعور...
رنه_ زود قضاوت نکن.....اون حافظشو ازدست داده....و الانم تو زندانه....فیرید_ساما نقشه کشیده که کل دنیا رو فتح کنه...برا همین به یاسوشی نیاز داشت....یعنی یاسوشی هم این وسط قربانی شد
میکا_ یاسوشی....بردنش زندان
لاکوس_ نگران نباش مطمعنم تا الان فرار کرده ^~^
یو_ فرار؟
رنه_ اوهوم.....الاناس که برسن
کمی بعد سه تا دختر اومدن....با فرم سربازی مخصوص ما....یکی یاسو بود یکی شیرایشی....ولی اون یکی......
میکا_ک....کرول؟
کرول_ خوش حالم که میبینم سالمی میکا
ادامه دارد.....
[شینوا]
اصلا خوب نبود....حال هیچکدوم از بچه ها خوب نبود....اینکه فهمیدم یاسو....یکی از اوناس خیلی خرابم کرد...همینطور میکارو....انگار حرف یاسو خیلی براشون مهمه...چون تا گفت دستاشونو باز کنین فوری انجامش دادن....خوب حداقل....
سرباز_ ابزار هایه بیچاره....آخرش تو دام فیرید_ساما افتادین
یو_ چی گفتی عوضی
میتسوبا_ ولشون کن...فقط میخوان شر درست کنن
سرباز_ هه.....شما واقعا زندگی سختی دارین...خوش حالم که یه خون آشامم
یه سرباز دیگه =|_ که چی....آون خون آشام بدبختو نمی بینی
داشتن مارو مسخره میکردن که دوتا خون آشام اومدن یکی با موهایه بنفش و یکی با موهایه خاکستری....
لاکوس_ شیفت شما تمومه ما اینجا میمونیم
سرباز_ واقعا....بهش نیاز داشتم....موفق باشین
لاکوس_ اوکی ؛)
رنه_ رفتن؟
لاکوس_ اوم •~•.....اوهوم رفتن .~. ...میکا کجایی •□•
میکا_ ش....شما دوتا
لاکوس_ آروم باش ما اومدیم هواتو داشته باشیم ¤~¤
رنه_ درواقع....یاسوشی_سان مارو فرستاد
میکا_ فک کردم شما طرف فیرید هستین
لاکوس_ خب هستیم •_•....یعنی بودیم .____. ...الان طرف یاسوشی هستیم ^~^🖐
یو_ اون بیشعور...
رنه_ زود قضاوت نکن.....اون حافظشو ازدست داده....و الانم تو زندانه....فیرید_ساما نقشه کشیده که کل دنیا رو فتح کنه...برا همین به یاسوشی نیاز داشت....یعنی یاسوشی هم این وسط قربانی شد
میکا_ یاسوشی....بردنش زندان
لاکوس_ نگران نباش مطمعنم تا الان فرار کرده ^~^
یو_ فرار؟
رنه_ اوهوم.....الاناس که برسن
کمی بعد سه تا دختر اومدن....با فرم سربازی مخصوص ما....یکی یاسو بود یکی شیرایشی....ولی اون یکی......
میکا_ک....کرول؟
کرول_ خوش حالم که میبینم سالمی میکا
ادامه دارد.....
۶.۲k
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.