شاگرد انتقالی پارت ۴۹

ویوووووووو ا/ت:

درمورد دروغی که باجی به من گفته بود به مایکی چیزی نگفتم باید مطمئن می شدم که این دروغ رو فقط به من گفته یا به بقیه هم گفته پس گوشیم رو برداشتم و به میتسویا زنگ زدم

میتسویا:الو؟

ا/ت: سلام میتسویا.

-سلام ا/ت! چیکار می کنی چخبرا؟

-سلامتی! زنگ زده بودم ببینم تو می دونی مایکی کجاست؟

-اه اره! رفته کیوتو برای عیادت یکی از اقوامش!

- اهوم..کی برمیگرده؟

-یک هفته ی دیگه.

-ممنونم یک سوال دیگه.

-بله؟

-امروز بعد از مدرسه یعنی بعد از ظهر سرت شلوغ بود یا کاری داشتی؟

-چطور؟

- همینطوری

-خب من بیکار بودم به خاطره همین گرفتم خوابیدم.

-...ممنونم..ببخش که مزاحمت شدم!

-اشکالی نداره!

-خداحافظ!

-خداحافظ!

تلفنم را روی میز گذاشتم و به سمت اشپز خانه رفتم تا برای خودم چایی درست کنم هزم این موضوع برام سخت بود یعنی کل امروز رو باجی بهم دروغ گفت؟ همه رو؟ اما چرا؟ اخه چه دلیلی داره بهم دروغ بگه درمورد میتسویا درمورد مایکی!
دیدگاه ها (۰)

صدتایی شدیممممم!!!!

شاگرد انتقالی پارت ۵۰

تغییر پروفایل

شاگرد انتقالی پارت ۴۸

شاگرد انتقالی پارت ۶۳

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط