چون با پدرم مشکل داشت..وقتی جدا شدن مادرم یونجون رو با خو
چون با پدرم مشکل داشت..وقتی جدا شدن مادرم یونجون رو با خودش برد و منم پیش پدرم موندم...
مکث کرد...
+پدرم وقتی ۱۸ سالم بود فوت کرد...
منم رفتم تو کار قمار.. داشتم از دست میرفتم ولی وقتی ۲۳ سالم بود.. تو رو دیدم و همون روز قمار رو کنار گزاشتم...
با لبخند نگاهم کرد
با بودنت توی خونم هرروز یه تیکه از بهشت رو بهم میدادی..
با بغض گفتم:
_پس چرا انقد منو اذیت میکردی؟ همش خودتو دور میکردی ازم
+چون من لیاقت تو رو نداشتم... تویه فرشته کامل بودی...من چی؟ یه قمار باز که شب و روز مست بود...
دستشو گرفتم
_الان همو داریم
دستشو کشید رو صورتم
+دیگه هیچوقت گریه نکن..حتی نمیخوام بغض کنی..
لبخند زدم
_دیگه قرار نیست از هم جداشیم نه؟
+چی باعث شد یهویی این سوالو بپرسی؟
_نمیدونم من هنوز باورم نشده
+من مال توعم.. تو عم مال منی...
و لپامو با دستاش فشار داد
#P55
مکث کرد...
+پدرم وقتی ۱۸ سالم بود فوت کرد...
منم رفتم تو کار قمار.. داشتم از دست میرفتم ولی وقتی ۲۳ سالم بود.. تو رو دیدم و همون روز قمار رو کنار گزاشتم...
با لبخند نگاهم کرد
با بودنت توی خونم هرروز یه تیکه از بهشت رو بهم میدادی..
با بغض گفتم:
_پس چرا انقد منو اذیت میکردی؟ همش خودتو دور میکردی ازم
+چون من لیاقت تو رو نداشتم... تویه فرشته کامل بودی...من چی؟ یه قمار باز که شب و روز مست بود...
دستشو گرفتم
_الان همو داریم
دستشو کشید رو صورتم
+دیگه هیچوقت گریه نکن..حتی نمیخوام بغض کنی..
لبخند زدم
_دیگه قرار نیست از هم جداشیم نه؟
+چی باعث شد یهویی این سوالو بپرسی؟
_نمیدونم من هنوز باورم نشده
+من مال توعم.. تو عم مال منی...
و لپامو با دستاش فشار داد
#P55
۶.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.