پارت ۴
پارت ۴
اوففففف باشش
رفتم کنارش خوابیدم ازش فاصله گرفتم اونم اومد جلوم و منو توی بغل خودش جا داد
ا.ت:نکن نکن
جونگ کوک:یااا بیبی اذیت نکن
ا.ت:آخه من چرا باید توی بغلت بخوابمم من هیچ نسبتی با تو ندارم و تو منو به زور آوردی توی خونت
جونگ کوک:من تورو به زور نیاوردم و به زودی یه نسبتی باهم پیدا میکنم
ا.ت:یاااا من چرا باید با تو نسبتی داشته باشم من اصلا تورو نمیشناسم
جونگ کوک:به زودی تو بیبی من میشی منم ددی تو
ا.ت:نمیخوام نمیخوامممممممم
جونگ کوک:حالا میبینیم
ا.ت میبینیم
خوابیدیم
صبح شد
ا.ت ویو
دیدم هنوز تویه بغل کوکم یه تکونی خوردم
جونگ کوک:عاح بیبی گرل بیدار شدی
ا.ت:هوم پاشو
جونگ کوک:تو پاشو واسم صبحانه درست کن
ا.ت:من چرا برای تو باید صبحونه درست کنم؟
جونگ کوک:چون دوست دخترمی
ا.ت:نیستمممم
جونگ کوک:پاشو اذیت نکن بیب
ا.ت:اوف باشه
رفتم صبحونه درست کنم
وایی خداااا این پسره توی خوابم خیلی کیوت و جذاب بودد چی. چیی من چی دارم میگم نکنه نهههه امکان نداره من عاشقش شده باشم نه نه من عاشقش نشدم
صبحانه رو درست کردم
جونگ کوک:جناب جعون تشریف بیارید صبحانه میل کنید
جونگ کوک:اومدممم
جونگ کوک:بشین پیشم توهم بخور
ا.ت نه من میل ندارم
جونگ کوک:ا.تت
ا.ت:اوف باش
دو ساعت بعد
جونگ کوک ویو
دیدم اوت روی مبل نشسته
جونگ کوک:چیکار میکنی
ا.ت:به دیوار نگاه میکنم
ا.ت ویو
دیدم جونگ کوک نشست پیشم یک دفعه
اوففففف باشش
رفتم کنارش خوابیدم ازش فاصله گرفتم اونم اومد جلوم و منو توی بغل خودش جا داد
ا.ت:نکن نکن
جونگ کوک:یااا بیبی اذیت نکن
ا.ت:آخه من چرا باید توی بغلت بخوابمم من هیچ نسبتی با تو ندارم و تو منو به زور آوردی توی خونت
جونگ کوک:من تورو به زور نیاوردم و به زودی یه نسبتی باهم پیدا میکنم
ا.ت:یاااا من چرا باید با تو نسبتی داشته باشم من اصلا تورو نمیشناسم
جونگ کوک:به زودی تو بیبی من میشی منم ددی تو
ا.ت:نمیخوام نمیخوامممممممم
جونگ کوک:حالا میبینیم
ا.ت میبینیم
خوابیدیم
صبح شد
ا.ت ویو
دیدم هنوز تویه بغل کوکم یه تکونی خوردم
جونگ کوک:عاح بیبی گرل بیدار شدی
ا.ت:هوم پاشو
جونگ کوک:تو پاشو واسم صبحانه درست کن
ا.ت:من چرا برای تو باید صبحونه درست کنم؟
جونگ کوک:چون دوست دخترمی
ا.ت:نیستمممم
جونگ کوک:پاشو اذیت نکن بیب
ا.ت:اوف باشه
رفتم صبحونه درست کنم
وایی خداااا این پسره توی خوابم خیلی کیوت و جذاب بودد چی. چیی من چی دارم میگم نکنه نهههه امکان نداره من عاشقش شده باشم نه نه من عاشقش نشدم
صبحانه رو درست کردم
جونگ کوک:جناب جعون تشریف بیارید صبحانه میل کنید
جونگ کوک:اومدممم
جونگ کوک:بشین پیشم توهم بخور
ا.ت نه من میل ندارم
جونگ کوک:ا.تت
ا.ت:اوف باش
دو ساعت بعد
جونگ کوک ویو
دیدم اوت روی مبل نشسته
جونگ کوک:چیکار میکنی
ا.ت:به دیوار نگاه میکنم
ا.ت ویو
دیدم جونگ کوک نشست پیشم یک دفعه
۳.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.