یک دفعه .... دیدم یکی از پشت سر دهنمو گرفت جونگ کوک هم او
یک دفعه .... دیدم یکی از پشت سر دهنمو گرفت جونگ کوک هم اون دور دورا بود
مرده:اگه میخوای زنده بمونی هیچی نگو
منو برد توی ماشین و دهنمو با جسب بست دستو پاهام و با طناب بست هیچی نگفتم رسیدیم به یه امارت خیلی بزرگ و قشنگ
منو برد توی اتاق ماسکش داد پایین خیلی جذاب بود آما نه به اندازه ی جونگ کوک
ا.ت:تو کی هستی ( داد زدم )
مرده:حیسسس داد نزنن بزار لباستو درارم
ا.ت:با من چیکار دارییی
مرده:من لی هو جین هستم اما تو باید ددی صدام کنییی بیب لباسم رو در آورد و شروع کرد به فرو کردن داخلم کم کم چشام سیاهی میرفت
جونگ کوک ویو:دیدم ا.ت پیشم نیست
جونگ کوک: واییییییییییی ا.ت تو کجا رفتی ا.تتتتت ا.تتتت ا.تتتت نع نههه ا.ت گم شدهههه وای ممکن نیست اون پیش من بود رفتم دنبالش اما پیداش نکردم
یک سال بعد ...
چشامو بستم دیدم توی اتاق تاریکم یادم افتاد آخرین بار لی هو جین بهم تجاوز کرد
هر چی داد میزدم کسی صدامو نمیشنید
یک دفعه دیدم در باز شد
لی هو جین: بهوش اومدی؟
ا.ت:گم شو سمتم نیااااا گشمو برووووو
لی هو جین: بیب من زیادهروی کردم ببخشید
ا.ت:گم شو من جونگ کوکاکو میخوامممممم
لی هو جین:اونو ول کننن
ا.ت:نههه اپن عشق من بوددد من معلوم هست چند وقته اینجام
لی هو جین:تو یک ساله اینجایی
ا.ت:چییییییییئیییییییی یک سالهههههههههههههههههههههههه
تو که بلایی سر کوکیه من نیاوردیی
لی هو جین:نه اون حالش خوبه
ا.ت:اون الان کجاستتت
لی هو جین :در حال پیدا کردن تو
جونگ کوک ویو :یک سال بود از ا.ت خبری نبود دلم برای بوسیدن و بغل گرمش تنگ شده بود
کاشکی دوباره میدیدمش
ا.ت ویو:دلم برای کوکی تنگ شده بود همش به اون فکر میکردم فرار کنم بالای سرم یه پنجره بود به حیاط راه داشت اروم در پنجره رو باز کردم از اون جایی که لی هو جین خونه نبود کسی صدامو نمیشنید پنجره رو با بدبختی باز کردم و از پنجره افتادم توی حیاط پام زخمی شده بود اما با توانم پا شدم و سری از اون امارت خارج شدم یخ تاکسی گرفتم بعد از چند ساعت رسیدم خونه
در زدم تق تق کوکیییییییییییییی کوکییییی درو باز کننننن منممممم درو باز کنننننننن
جونگ کوک ویو داشتم غذا میخوردم صدای در اومد دیدم صداش شبیه ا.ت استت اون واقعا ا.ت بودددددددد
درو باز کردم
ا.تتت معلوم هست این یه سال کجا بودیییی
ا.ت:کوکییی دلم برات تنگ شده بود
جونگ کوک :به من دست نزن
ا.ت: کوکی بزار بیام تو برات همه چیو بگممم لفطااا
جونگ کوک :کوکی نه آقای جونگ کوک
ا.ت:ددی اینجوری نکنن
جونگ کوک :اوف بیا تو
خیلی دلم براش تنگ شده بود اما به روی خودم نیاوردم
ا.ت:اون موقه ای که توی فروشگاه بودیم یکی از پشت جلوی دهن منو گرفت منو برد توی خونش و بهم تجاوز کرد و من بیهوش شدم و توی انباری منو حبس کرد تا یک سال و بعد من خودمو نجات دادم
جونگ کوک:کدوم عوضی این کاری باهات کرد
ا.ت: لی هو جین
مرده:اگه میخوای زنده بمونی هیچی نگو
منو برد توی ماشین و دهنمو با جسب بست دستو پاهام و با طناب بست هیچی نگفتم رسیدیم به یه امارت خیلی بزرگ و قشنگ
منو برد توی اتاق ماسکش داد پایین خیلی جذاب بود آما نه به اندازه ی جونگ کوک
ا.ت:تو کی هستی ( داد زدم )
مرده:حیسسس داد نزنن بزار لباستو درارم
ا.ت:با من چیکار دارییی
مرده:من لی هو جین هستم اما تو باید ددی صدام کنییی بیب لباسم رو در آورد و شروع کرد به فرو کردن داخلم کم کم چشام سیاهی میرفت
جونگ کوک ویو:دیدم ا.ت پیشم نیست
جونگ کوک: واییییییییییی ا.ت تو کجا رفتی ا.تتتتت ا.تتتت ا.تتتت نع نههه ا.ت گم شدهههه وای ممکن نیست اون پیش من بود رفتم دنبالش اما پیداش نکردم
یک سال بعد ...
چشامو بستم دیدم توی اتاق تاریکم یادم افتاد آخرین بار لی هو جین بهم تجاوز کرد
هر چی داد میزدم کسی صدامو نمیشنید
یک دفعه دیدم در باز شد
لی هو جین: بهوش اومدی؟
ا.ت:گم شو سمتم نیااااا گشمو برووووو
لی هو جین: بیب من زیادهروی کردم ببخشید
ا.ت:گم شو من جونگ کوکاکو میخوامممممم
لی هو جین:اونو ول کننن
ا.ت:نههه اپن عشق من بوددد من معلوم هست چند وقته اینجام
لی هو جین:تو یک ساله اینجایی
ا.ت:چییییییییئیییییییی یک سالهههههههههههههههههههههههه
تو که بلایی سر کوکیه من نیاوردیی
لی هو جین:نه اون حالش خوبه
ا.ت:اون الان کجاستتت
لی هو جین :در حال پیدا کردن تو
جونگ کوک ویو :یک سال بود از ا.ت خبری نبود دلم برای بوسیدن و بغل گرمش تنگ شده بود
کاشکی دوباره میدیدمش
ا.ت ویو:دلم برای کوکی تنگ شده بود همش به اون فکر میکردم فرار کنم بالای سرم یه پنجره بود به حیاط راه داشت اروم در پنجره رو باز کردم از اون جایی که لی هو جین خونه نبود کسی صدامو نمیشنید پنجره رو با بدبختی باز کردم و از پنجره افتادم توی حیاط پام زخمی شده بود اما با توانم پا شدم و سری از اون امارت خارج شدم یخ تاکسی گرفتم بعد از چند ساعت رسیدم خونه
در زدم تق تق کوکیییییییییییییی کوکییییی درو باز کننننن منممممم درو باز کنننننننن
جونگ کوک ویو داشتم غذا میخوردم صدای در اومد دیدم صداش شبیه ا.ت استت اون واقعا ا.ت بودددددددد
درو باز کردم
ا.تتت معلوم هست این یه سال کجا بودیییی
ا.ت:کوکییی دلم برات تنگ شده بود
جونگ کوک :به من دست نزن
ا.ت: کوکی بزار بیام تو برات همه چیو بگممم لفطااا
جونگ کوک :کوکی نه آقای جونگ کوک
ا.ت:ددی اینجوری نکنن
جونگ کوک :اوف بیا تو
خیلی دلم براش تنگ شده بود اما به روی خودم نیاوردم
ا.ت:اون موقه ای که توی فروشگاه بودیم یکی از پشت جلوی دهن منو گرفت منو برد توی خونش و بهم تجاوز کرد و من بیهوش شدم و توی انباری منو حبس کرد تا یک سال و بعد من خودمو نجات دادم
جونگ کوک:کدوم عوضی این کاری باهات کرد
ا.ت: لی هو جین
۴.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۲