بیا برگردیم به قدیمترها

بیا برگردیم به قدیم‌ترها..
نه آنقدر دور
که توی قحطی زمان احمدشاه بیوفتیم
نه آنقدر نزدیک
که سیاه‌چاله‌ی دیوارهای مجازی
عشقمان را قورت بدهد..

حوالی دهه‌ی شصت یا پنجاه
توی یک «شب برف تا کمر باریده»
عقدمان را ببندند
دست به دستمان بدهند و
برویم پی زندگیمان..

راستش «دوستت دارم‌هایِ»
با قابلیت ویرایش این زمان
به دلم نمی‌چسبد..!

#سه_شنبه_۲۲_خرداد_۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)

انحنای روح منشانه‌های خسته‌ی غرور منتکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شک...

سوگند به بوسه‌امکه بر مُنحنیِ شانه‌ات شِکُفت!هر جا باران ‌نم...

خدا همان قدر کهبه تو زیبایی دادهبه من صبر..به جُز من چه کسی ...

ساعتی بعد از رفتنت به کوچه می‌رومدر شهر پرسه می‌زنمبه عاشقان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط