وی:ایون مییی
وی:ایون مییی
بیداری؟؟امیدوارم صدامو بشنوی... این مجازات برای خودته؟داری خودتو بخاطر کاری که اصلا اهمیت نداره مجازات میکنی؟
....راستش وقتی تازه گروه درست شده بود موقع تمرین رقصا من همیشه گند میزدم
و هر موقع تو محاسبه میکروفون میرسه دست من بقیه اعضا روحشون پرواز میکنه چون میدونن سوتی میدم ولی هیچ کدوم اهمیتی نداره درسته دلیل فرار از کنسرتتو نمیدونم ولی هیچ اشکالی نداره سرزنش کردن خودت فقط به خودت اسیب میزنه و هیچی رو درست نمیکنه...مردمم که دهنشون هیچ وقت بسته نمیشه
من میدونم تو کارت چقدر خوبی حتما دلیل مهمی داشتی و امیدوارم بتونی بهم بگی تا بتونم بیشتر درکت کنم(تهیونگ جان اب میخوری؟گلوت نگیره یه وقت؛//یه نفس بگیرر داوشش)
چند دقیقه گذشت و وی همچنان پشت به در ایون می نشسته بود که ایون می درو باز میکنه
تهیونگ درجا بلند میشه
وی:ایون م...
ایون می با سرعت تهیونگو بغل میکنه محکم نگه میدارتش(میدارتش کلمه درستیه؟😂)تهیونگ یه لبخند ریز میزنه سرشو میزاره رو سر ایون می متقابل بغلش میکنه(از بغلشون عکس گذاشتم)الارم درحال صدا دادنه ولی اهمیت نمیدن
جین::نامجون گوشیت داره میلرزه
نامجون گوشی رو برمیداره
نامجون:الارم تهیونگ...
و میره طبقه بالا بقیه هم نگران میرن و با صحنه بغلشون مواجه میشن هر شیش تاشون پشت سر هم وایسادن (شوگا جین جیمین نامجون هوپی جینا....جونگ کوک براش مهم نیست و پایین نشسته)
ویو ایون می
سرمو بلند کردم و باهاش چشم تو چشم شدم
لبخند ملیحی بهش میزدم و اون هم همین کارو میکرد که با صدای شوگا همدیگه رو هل دادیم و از هم جدا شدیم
شوگا:هوقق بیشتر از این ادامه ندید
تهیونگ:عه.... از کی اینجایید....
جیمین :کم نیست
جینا:ایون می چشمم روشن معشوقه مخفی داری به من نگفتی؟!
ایون می:م..معشوقهه چههههه سیقههههه ایهههه دیگهههه
تهیونگ:فقط یه بغل ساده بود چی میگیدد
جین:از شدت سادگی بغلتون خودم ریختم پشمام مونده
ایون می: یاا تهیونگ اوپا اصلا تایپم نیست اون عین داداشمه
(تهیونگ بچم....صدای شکستن قلبش تا اینجا اومد)
تهیونگ:من چمه که تایپت نیستم؟؟
یکم نزدیکش میشم و با انگشت میزنم رو دماغش
ایون می:تو چیزیت نیست من تایپم فرق داره
هوپی:ببینید این کاراتوننن دیگه واقعا شبیه کاپلاس://
ایون می:هوپییییی
جیمین:جدا از این قضیه ایون می بلاخره از اتاقش بیرون اومدههههه
جینا میپره بغل ایون می شکم ایون می یه غرررر بلند میکشه همه ساکت میشن بعدش میخندن
نامجون:بیا بریم به اون غول غذا بدیم...
بیداری؟؟امیدوارم صدامو بشنوی... این مجازات برای خودته؟داری خودتو بخاطر کاری که اصلا اهمیت نداره مجازات میکنی؟
....راستش وقتی تازه گروه درست شده بود موقع تمرین رقصا من همیشه گند میزدم
و هر موقع تو محاسبه میکروفون میرسه دست من بقیه اعضا روحشون پرواز میکنه چون میدونن سوتی میدم ولی هیچ کدوم اهمیتی نداره درسته دلیل فرار از کنسرتتو نمیدونم ولی هیچ اشکالی نداره سرزنش کردن خودت فقط به خودت اسیب میزنه و هیچی رو درست نمیکنه...مردمم که دهنشون هیچ وقت بسته نمیشه
من میدونم تو کارت چقدر خوبی حتما دلیل مهمی داشتی و امیدوارم بتونی بهم بگی تا بتونم بیشتر درکت کنم(تهیونگ جان اب میخوری؟گلوت نگیره یه وقت؛//یه نفس بگیرر داوشش)
چند دقیقه گذشت و وی همچنان پشت به در ایون می نشسته بود که ایون می درو باز میکنه
تهیونگ درجا بلند میشه
وی:ایون م...
ایون می با سرعت تهیونگو بغل میکنه محکم نگه میدارتش(میدارتش کلمه درستیه؟😂)تهیونگ یه لبخند ریز میزنه سرشو میزاره رو سر ایون می متقابل بغلش میکنه(از بغلشون عکس گذاشتم)الارم درحال صدا دادنه ولی اهمیت نمیدن
جین::نامجون گوشیت داره میلرزه
نامجون گوشی رو برمیداره
نامجون:الارم تهیونگ...
و میره طبقه بالا بقیه هم نگران میرن و با صحنه بغلشون مواجه میشن هر شیش تاشون پشت سر هم وایسادن (شوگا جین جیمین نامجون هوپی جینا....جونگ کوک براش مهم نیست و پایین نشسته)
ویو ایون می
سرمو بلند کردم و باهاش چشم تو چشم شدم
لبخند ملیحی بهش میزدم و اون هم همین کارو میکرد که با صدای شوگا همدیگه رو هل دادیم و از هم جدا شدیم
شوگا:هوقق بیشتر از این ادامه ندید
تهیونگ:عه.... از کی اینجایید....
جیمین :کم نیست
جینا:ایون می چشمم روشن معشوقه مخفی داری به من نگفتی؟!
ایون می:م..معشوقهه چههههه سیقههههه ایهههه دیگهههه
تهیونگ:فقط یه بغل ساده بود چی میگیدد
جین:از شدت سادگی بغلتون خودم ریختم پشمام مونده
ایون می: یاا تهیونگ اوپا اصلا تایپم نیست اون عین داداشمه
(تهیونگ بچم....صدای شکستن قلبش تا اینجا اومد)
تهیونگ:من چمه که تایپت نیستم؟؟
یکم نزدیکش میشم و با انگشت میزنم رو دماغش
ایون می:تو چیزیت نیست من تایپم فرق داره
هوپی:ببینید این کاراتوننن دیگه واقعا شبیه کاپلاس://
ایون می:هوپییییی
جیمین:جدا از این قضیه ایون می بلاخره از اتاقش بیرون اومدههههه
جینا میپره بغل ایون می شکم ایون می یه غرررر بلند میکشه همه ساکت میشن بعدش میخندن
نامجون:بیا بریم به اون غول غذا بدیم...
۳.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.