کمک...
کمک...
part"2"
راوی ویو
هیچکس قرار نیست از دردسری که در راه خبردار بشه یهو میاد و خیلی اتفاقی میره و خدا میدونه که اون اتفاق باعث چه چیزهای وحشتناکی میشه...
صدای جیغ ساختمان هایب را فرا گرفته بود ولی کسی تو ساختمان اون صداهارو نمیشنید...زندگی بیرحمه در یک سانتی شما مردم تو وحشت هستند ولی شما در آرامش....اعضا داشتن با هم بحث میکردن که یونگی اون صدا رو شنید یکی داشت داد میزد...البته داد چیه عربده میکشید (کمککککک....کمککک تروخداا کمکمون کنید)
یونگی:هعی داداشا چیزه میگم که یه صدایی نمیاد؟
تهیونگ:چرا منم میشنوم ولی فک کردم صدای فن هاست
یونگی:فن ها ازمون کمک می خوان آیا!
جونگکوک:بابا منم تو راه امروز دیدم چند نفر افتاده بودن به جون هم فک کنم فیلم جدید
نامجون:آخه آی کیو اگه فیلم بود که دوربین و کارگردان و عوامل فیلم و تو میدیدی..اصلا دیدیشون؟
جونگکوک:امم خب نه هیونگ شاید دارن دعوا میکنند
همون لحظه صدای شکستن شیشه اومد اینکار کل ساختمان شیشه هاش شکست
ولی پنجره اتاق اعضا سالم بود...
یونگی:بخوابین زمین
نامجون:مگه جنگ جهانی سومه که میگی دراز بکشین..
همون لحظه چند نفر با لباسای خونی اومدن تو اتاق و درو قفل کردن
تهیونگ:هی هی شما چتونه
کارمند¹:اونا هق...مامانم..مرد
کارمند²:اونا روانی شدن آخر زمان شده ترسناکه(نشستن رو زمین و دستاش رو سرشه)
جونگکوک:مثل آدم بگین اون بیرون چه خبره تروریستها حمله کردن؟
کارمند³:اون عوضیا از تروریست هم بدترین اونا میگرنت میکشمت و بعد میشی مثل اونا(شروع کردن به گریه)
جونگکوک:(استیناشو میزنه بالا)الان خودم میرم پارشون میکنم.
تهیونگ و جیمین دست جونگکوک و گرفتن و کشیدنش و باهم گفتند..
تهیونگ و جیمین:بشین سرجات بچه ببینم...
یونگی:آیش بگین اون بیرون چه خبر دیگه(داد)
همون لحظه از کارمند² یه سری صداها در اومد انگار استخون هاش داشت خورد میشد صدای شکست چوب از بدنش میومد....
نامجون:اون چرا اینجوری میکنه؟
کارمند¹:اونم مثل اوناست😭
یونگی:........
_____________________________________
اگه دوسش داشتین بگین الان پارت بعدشو بزارم حیحی
part"2"
راوی ویو
هیچکس قرار نیست از دردسری که در راه خبردار بشه یهو میاد و خیلی اتفاقی میره و خدا میدونه که اون اتفاق باعث چه چیزهای وحشتناکی میشه...
صدای جیغ ساختمان هایب را فرا گرفته بود ولی کسی تو ساختمان اون صداهارو نمیشنید...زندگی بیرحمه در یک سانتی شما مردم تو وحشت هستند ولی شما در آرامش....اعضا داشتن با هم بحث میکردن که یونگی اون صدا رو شنید یکی داشت داد میزد...البته داد چیه عربده میکشید (کمککککک....کمککک تروخداا کمکمون کنید)
یونگی:هعی داداشا چیزه میگم که یه صدایی نمیاد؟
تهیونگ:چرا منم میشنوم ولی فک کردم صدای فن هاست
یونگی:فن ها ازمون کمک می خوان آیا!
جونگکوک:بابا منم تو راه امروز دیدم چند نفر افتاده بودن به جون هم فک کنم فیلم جدید
نامجون:آخه آی کیو اگه فیلم بود که دوربین و کارگردان و عوامل فیلم و تو میدیدی..اصلا دیدیشون؟
جونگکوک:امم خب نه هیونگ شاید دارن دعوا میکنند
همون لحظه صدای شکستن شیشه اومد اینکار کل ساختمان شیشه هاش شکست
ولی پنجره اتاق اعضا سالم بود...
یونگی:بخوابین زمین
نامجون:مگه جنگ جهانی سومه که میگی دراز بکشین..
همون لحظه چند نفر با لباسای خونی اومدن تو اتاق و درو قفل کردن
تهیونگ:هی هی شما چتونه
کارمند¹:اونا هق...مامانم..مرد
کارمند²:اونا روانی شدن آخر زمان شده ترسناکه(نشستن رو زمین و دستاش رو سرشه)
جونگکوک:مثل آدم بگین اون بیرون چه خبره تروریستها حمله کردن؟
کارمند³:اون عوضیا از تروریست هم بدترین اونا میگرنت میکشمت و بعد میشی مثل اونا(شروع کردن به گریه)
جونگکوک:(استیناشو میزنه بالا)الان خودم میرم پارشون میکنم.
تهیونگ و جیمین دست جونگکوک و گرفتن و کشیدنش و باهم گفتند..
تهیونگ و جیمین:بشین سرجات بچه ببینم...
یونگی:آیش بگین اون بیرون چه خبر دیگه(داد)
همون لحظه از کارمند² یه سری صداها در اومد انگار استخون هاش داشت خورد میشد صدای شکست چوب از بدنش میومد....
نامجون:اون چرا اینجوری میکنه؟
کارمند¹:اونم مثل اوناست😭
یونگی:........
_____________________________________
اگه دوسش داشتین بگین الان پارت بعدشو بزارم حیحی
۴.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.