کمک...
کمک...
part"1"
یونگی ویو
کمپانی اجازه داده بود این تابستون یه ماه بریم مرخصی ما هم تصمیم گرفتیم تو اتاق رقص همدیگرو ببینیم اتاق رقصمون طبقه دوم بود...بهترین اتاق هایب بود چون برق اضطراری داشت یخچال بزرگ و همیشه پر و البته رخت خواب و دست شویی مثل یه خونه بود دقیقا....صب که ساعت زنگ خورد بر تمام دنیا فحش فرستادم امید وارم کسی نشده باشه خلاصه با بادیگاردا راه افتادیم رفتیم به سمت اتاق رقص مثل همیشه من اولین نفر بودم...
جونگکوک ویو
یا حضرت شیرموزام و هویج های عزیزم باز دیر کردم نامجون هیونگ منو با موچین از رو زمین بر میداره...سریع سوار لیموزینم شدم تو راه با صحنه های عجیبی مواجه شدم ولی اهمیت ندادم معمولا که نه همیشه تو کره همچین صحنه های فیلمی میبینم بلاخره رسیدم تو اتاق اعضا اونجا بودن طبق معمول نامجون هیونگ با قابلمه جین هیونگ افتاد دنبالم و تونستم فرار کنم با لطف جیمین شی....
تهیونگ:حالا خوبه...کجا بریم؟به نظر من اون دفعه که این د سوپ و داشتیم ظبط میکردیم بریم اونجا....
جیمین:منم موافقم اونجا واقعا قشنگ بود بریم اونجا؟
نامجون:منم موافقم واقعا قشنگ بود.اگه شما بزارین،البته جای قشنگی برای کتاب خوندن هم هست
یونگی:من موافقم اون کانکسی که من توش می خوابیدم هم عالی بود چون تهیونگ دیگه نمی تونست صبح بیاد زود منو بیدار کنه
تهیونگ:خب هیونگ اگه ولت کنن تو یه ماه می خوابی
یونگی:دهنتو ببند سرمو از تو بالشت در بیارم بکنم تو کونــ.....
نامجون:یونگیی مگه قرار نشد جلو بچه ها حرف بد نزنی تو قول دادی🤗
یونگی:باشه فقط بخاطر گل روی رخت خوابم
نامجون:آفرین پسر گلم
یونگی:نامجون یادت باشه من از تو بزرگ ترم
تهیونگ ویو
نامجون و یونگی همینجوری داشتن دعوا میکردن که دیدم جیمین داره گریه میکنه..
تهیونگ:جیمینا چرا گریه میکنی؟
جیمین:دلم برا جی هوپ شی....هق و جین هیونگ تنگ شده.....هق اگه الان جین هیونگ اینجا بود....هق هممون رو با ته کفگیر گلگلیش میزد...هق و جی هوپ شی هم جلوشو می گرفته...
تهیونگ:حالا ولش کن اینقدر گریه نکن....
راوی ویو
.............
_____________________________________
میدونم پارت های اولش خسته کنندس ولی بلاخره هیجانی میشه...پارت بعدشو فردا میزارم
part"1"
یونگی ویو
کمپانی اجازه داده بود این تابستون یه ماه بریم مرخصی ما هم تصمیم گرفتیم تو اتاق رقص همدیگرو ببینیم اتاق رقصمون طبقه دوم بود...بهترین اتاق هایب بود چون برق اضطراری داشت یخچال بزرگ و همیشه پر و البته رخت خواب و دست شویی مثل یه خونه بود دقیقا....صب که ساعت زنگ خورد بر تمام دنیا فحش فرستادم امید وارم کسی نشده باشه خلاصه با بادیگاردا راه افتادیم رفتیم به سمت اتاق رقص مثل همیشه من اولین نفر بودم...
جونگکوک ویو
یا حضرت شیرموزام و هویج های عزیزم باز دیر کردم نامجون هیونگ منو با موچین از رو زمین بر میداره...سریع سوار لیموزینم شدم تو راه با صحنه های عجیبی مواجه شدم ولی اهمیت ندادم معمولا که نه همیشه تو کره همچین صحنه های فیلمی میبینم بلاخره رسیدم تو اتاق اعضا اونجا بودن طبق معمول نامجون هیونگ با قابلمه جین هیونگ افتاد دنبالم و تونستم فرار کنم با لطف جیمین شی....
تهیونگ:حالا خوبه...کجا بریم؟به نظر من اون دفعه که این د سوپ و داشتیم ظبط میکردیم بریم اونجا....
جیمین:منم موافقم اونجا واقعا قشنگ بود بریم اونجا؟
نامجون:منم موافقم واقعا قشنگ بود.اگه شما بزارین،البته جای قشنگی برای کتاب خوندن هم هست
یونگی:من موافقم اون کانکسی که من توش می خوابیدم هم عالی بود چون تهیونگ دیگه نمی تونست صبح بیاد زود منو بیدار کنه
تهیونگ:خب هیونگ اگه ولت کنن تو یه ماه می خوابی
یونگی:دهنتو ببند سرمو از تو بالشت در بیارم بکنم تو کونــ.....
نامجون:یونگیی مگه قرار نشد جلو بچه ها حرف بد نزنی تو قول دادی🤗
یونگی:باشه فقط بخاطر گل روی رخت خوابم
نامجون:آفرین پسر گلم
یونگی:نامجون یادت باشه من از تو بزرگ ترم
تهیونگ ویو
نامجون و یونگی همینجوری داشتن دعوا میکردن که دیدم جیمین داره گریه میکنه..
تهیونگ:جیمینا چرا گریه میکنی؟
جیمین:دلم برا جی هوپ شی....هق و جین هیونگ تنگ شده.....هق اگه الان جین هیونگ اینجا بود....هق هممون رو با ته کفگیر گلگلیش میزد...هق و جی هوپ شی هم جلوشو می گرفته...
تهیونگ:حالا ولش کن اینقدر گریه نکن....
راوی ویو
.............
_____________________________________
میدونم پارت های اولش خسته کنندس ولی بلاخره هیجانی میشه...پارت بعدشو فردا میزارم
۳.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.