https://wisgoon.com/kookyyyyyyyy@ تک پارتی درخواست ایشون
https://wisgoon.com/kookyyyyyyyy@ تک پارتی درخواست ایشون
تهکوک
ویو کوک:انیووو جونگکوک هستم ۲۸سالمه که اسم کوچیکم کوک هستش
ویو تهیونگ:تهیونگ هستم ۲۹سالم هستش و اسم کوچیکم وی هستش منو کوک امروز اومدیم بیرون یعنی طبیعت که یونتان نیست
کوک:تهیونگ بیا انقدر قصه نخوره یونتان اینجا داره بازی میکنه (دستشو رو قلبش گذاشته نفس نفس میزنه)
تهیونگ :(میپره بغل کوک)مرسی مرسی
کوک:تهیونگ گفتم سرگرمه(پوزخنده)
تهیونگ یونتان رو بغل میکنه دعوای کیوت میکنه
کوک:تهیونگ خیلی کیوتی میدونستی (درحال شیر موز خوردن)
بچه ها تهکوک دور اتیش نشستن
تهیونگ :(لپه کوک و میکشه ) خودت و دیدی بانی کوچولو
کوک:هعی من کیوت نیستم (میزنه تو کمر تهیونگ)
تهیونگ:اره خیلی (خنده)
کوک :اصلا من قهرم (بلند میشه میره تو چادور)
تهیونگ:میره دنبالش
کوک:درحاله نقاشی کشیدنه
تهیونگ :(از پشت بغلش میکنه)باشه حالا ناز نکن
کوک:نمیخوام ولم کن
تهیونگ:اوکی
ویو نویسنده :چند ساعتی میگذره کوک صدای از تهیونگ نمیشنوه و میره بیرون میبینه اتیش خاموشه هیچ خبری از تهیونگ نیست میترسه و تهیونگ تهیونگ صدا میکنه اما نه خبری از تهیونگ نیست جنگکوک میگه که
کوک:غلط کردم تهیونگ تهیونگ(داره قدم میزنه میره) به وسط های جنگل میرسه که با صدای لرزون میگه
کوک:باشه غلط کردم من کیوتم تهیونگ بانی کوچولو میترسه بیا (تهیونگ از پشت میپره بغلش )
تهیونگ :بلخره قبول کردی که بانی هستی(پوزخنده)
کوک: (تو شوکه🤣)پس تو خودت قایم شده بودی(در حاله زدن تهیونک)
تهیونگ:اخ اخ نزن باشه باشه ببخشید
کوک:میدونی چقدر ترسیدم کاش گرگ میخوردت..... مکث.....نه نمیخوردت
تهیونگ:(خنده بغلش میکنه)
تهیونگ :ترسیدی
کوک :هوم
نویسنده :تهیونگ کوک و میبوسه بعد میرن خونه
نتیجه گیری:با عشقتون قهر نکنید😂😂😂
بازم خواستین درخواست بدید
تهکوک
ویو کوک:انیووو جونگکوک هستم ۲۸سالمه که اسم کوچیکم کوک هستش
ویو تهیونگ:تهیونگ هستم ۲۹سالم هستش و اسم کوچیکم وی هستش منو کوک امروز اومدیم بیرون یعنی طبیعت که یونتان نیست
کوک:تهیونگ بیا انقدر قصه نخوره یونتان اینجا داره بازی میکنه (دستشو رو قلبش گذاشته نفس نفس میزنه)
تهیونگ :(میپره بغل کوک)مرسی مرسی
کوک:تهیونگ گفتم سرگرمه(پوزخنده)
تهیونگ یونتان رو بغل میکنه دعوای کیوت میکنه
کوک:تهیونگ خیلی کیوتی میدونستی (درحال شیر موز خوردن)
بچه ها تهکوک دور اتیش نشستن
تهیونگ :(لپه کوک و میکشه ) خودت و دیدی بانی کوچولو
کوک:هعی من کیوت نیستم (میزنه تو کمر تهیونگ)
تهیونگ:اره خیلی (خنده)
کوک :اصلا من قهرم (بلند میشه میره تو چادور)
تهیونگ:میره دنبالش
کوک:درحاله نقاشی کشیدنه
تهیونگ :(از پشت بغلش میکنه)باشه حالا ناز نکن
کوک:نمیخوام ولم کن
تهیونگ:اوکی
ویو نویسنده :چند ساعتی میگذره کوک صدای از تهیونگ نمیشنوه و میره بیرون میبینه اتیش خاموشه هیچ خبری از تهیونگ نیست میترسه و تهیونگ تهیونگ صدا میکنه اما نه خبری از تهیونگ نیست جنگکوک میگه که
کوک:غلط کردم تهیونگ تهیونگ(داره قدم میزنه میره) به وسط های جنگل میرسه که با صدای لرزون میگه
کوک:باشه غلط کردم من کیوتم تهیونگ بانی کوچولو میترسه بیا (تهیونگ از پشت میپره بغلش )
تهیونگ :بلخره قبول کردی که بانی هستی(پوزخنده)
کوک: (تو شوکه🤣)پس تو خودت قایم شده بودی(در حاله زدن تهیونک)
تهیونگ:اخ اخ نزن باشه باشه ببخشید
کوک:میدونی چقدر ترسیدم کاش گرگ میخوردت..... مکث.....نه نمیخوردت
تهیونگ:(خنده بغلش میکنه)
تهیونگ :ترسیدی
کوک :هوم
نویسنده :تهیونگ کوک و میبوسه بعد میرن خونه
نتیجه گیری:با عشقتون قهر نکنید😂😂😂
بازم خواستین درخواست بدید
۳.۴k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.