ددیجذابمن
#ددی_جذاب_من
پارت۶
&داداش میبینی که خودش چی میگه وگرنه من مشکلی ندارم که کوک دامادم بشه کی بهتر از کوک ولی خودش نمیخواد
_میشه لطفا تمومش کنید
بابای کوک:خیلی خب باشه عزیزم (خنده)
کوک بلند شد و رفت تو اتاقش دلم نمیخواد اصلا ببینمش ولی ...ولی نظرم عوض شد چطوره برم یکم اذیتش کنم اره برم حرصشو در بیارم منم رفتم بالا و بدون اینکه در بزنم در اتاقشو باز کردم و رفتم داخل رو تختش بود و سرش تو گوشیش بود
_چیکار میکنی هوی خره
+خر خودتی دختره بیشعور
_اره به تو رفتم
رفتم سمتش و نشستم کنارش
+خوب شد که اومدی میخواستم باهات حرف بزنم
_بنال
+از حرفایی که بابام زد من ازت معذرت میخوام به دل نگیر حرفاشو
_نگرفتم آخه کی به تو زن میده
+مگه ندیدی بابات چی گفت بعدشم خودت قبول نکردی وگرنه من خیلی مخالفتی نداشتم (پوزخند)
_ایششش نگاش کن چجوری حرف میزنه انگار من باید خواستگاری کنم نه اون
+بله خب من کم آدمی نیستم(پوزخند)
دراز کشید رو تخت و دستاشو به هم گره کرد و پشت سرش گذاشت
خنده ای کردم و
_قرص اعتماد به نفسو میخوری یا شربتشو جناب جئون
+هیچکدوم پمادشو میمالم
_میخوای شیافشو بهت بدم هم زود تر اثر میکنه هم میری واسه قهرمانی(نیش خنده)
+حیلیییی بیشعوری
_مث تو
+هووووف خدایا
کلافه دستشو برد لای موهاش و بعد ازجیبش سیگاردراورد و آتیش زد و گذاشت رو لبش
_سیگار میکشی(تعجب)
+اره میخوای
_نه ممنون
+میگم که سیگار کشیدن که کار کوچولو هایی مث تو نیس
_فقط دو سال ازم بزرگتری بد بخت چند سالته که سیگار میکشی
+سیگار کشیدن که سن نمیخواد
دود سیگارش و زد تو صورتم
_متاسفم برات من رفتم
+برو درم ببند پشت سرت
رفتم و از حرصم درو محکم بستیدم میخواستم حرص اینو در بیارم ولی این حرص منو درآورد آه لعنت بهت جونکوک
پارت۶
&داداش میبینی که خودش چی میگه وگرنه من مشکلی ندارم که کوک دامادم بشه کی بهتر از کوک ولی خودش نمیخواد
_میشه لطفا تمومش کنید
بابای کوک:خیلی خب باشه عزیزم (خنده)
کوک بلند شد و رفت تو اتاقش دلم نمیخواد اصلا ببینمش ولی ...ولی نظرم عوض شد چطوره برم یکم اذیتش کنم اره برم حرصشو در بیارم منم رفتم بالا و بدون اینکه در بزنم در اتاقشو باز کردم و رفتم داخل رو تختش بود و سرش تو گوشیش بود
_چیکار میکنی هوی خره
+خر خودتی دختره بیشعور
_اره به تو رفتم
رفتم سمتش و نشستم کنارش
+خوب شد که اومدی میخواستم باهات حرف بزنم
_بنال
+از حرفایی که بابام زد من ازت معذرت میخوام به دل نگیر حرفاشو
_نگرفتم آخه کی به تو زن میده
+مگه ندیدی بابات چی گفت بعدشم خودت قبول نکردی وگرنه من خیلی مخالفتی نداشتم (پوزخند)
_ایششش نگاش کن چجوری حرف میزنه انگار من باید خواستگاری کنم نه اون
+بله خب من کم آدمی نیستم(پوزخند)
دراز کشید رو تخت و دستاشو به هم گره کرد و پشت سرش گذاشت
خنده ای کردم و
_قرص اعتماد به نفسو میخوری یا شربتشو جناب جئون
+هیچکدوم پمادشو میمالم
_میخوای شیافشو بهت بدم هم زود تر اثر میکنه هم میری واسه قهرمانی(نیش خنده)
+حیلیییی بیشعوری
_مث تو
+هووووف خدایا
کلافه دستشو برد لای موهاش و بعد ازجیبش سیگاردراورد و آتیش زد و گذاشت رو لبش
_سیگار میکشی(تعجب)
+اره میخوای
_نه ممنون
+میگم که سیگار کشیدن که کار کوچولو هایی مث تو نیس
_فقط دو سال ازم بزرگتری بد بخت چند سالته که سیگار میکشی
+سیگار کشیدن که سن نمیخواد
دود سیگارش و زد تو صورتم
_متاسفم برات من رفتم
+برو درم ببند پشت سرت
رفتم و از حرصم درو محکم بستیدم میخواستم حرص اینو در بیارم ولی این حرص منو درآورد آه لعنت بهت جونکوک
- ۴.۱k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط