ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۷

رفتم پایین یکم با اونا حرف زدم و خودمو سرگرم کردم موقع شام بود

مامان کوک:عزیزم میشه بری به جونکوک هم بگی بیاد

_چ...چشم الان میرم

ایششش حالا چرا من باید برم نمیتونستم که به زن عموم نه بگم برای همین رفتم پشت در اتاقش و همینجوری سرمو انداختم پایین و رفتم داخل ولی ...وایی نه زود رومو برگردوندم لخت بود

+چرا در نمیزنی گاو

_گاو خودتی من چه میدونستم لختی

+به خاطر این نیستم برگرد مهم نیس ولی وقتی میای تو اتاق در بزن

_مگه تو وقتی میای تو اتاق من در میزنی

+هووووف بیخیال دیگه برگرد

_لباستو بپوش

+گفتم مهم نیس برگرد

برگشتم واییی من هیچوقت اینو لخت ندیده بودم چه سیکس پک هایی داشت واییی تتو هاشو نگاه چه قشنگن

+انگار خیلی خوشت اومده نه(نیش خنده)

_ریده

+نمیشه یه دفعه مث آدم حرف بزنی

_نچ اومدم بگم شام خاطره بیا پایین

+باشه وایسا بیام

وایسادم تا لباسشو پوشید و بعد رفتیم و نشستیم و مشغول شام خوردن شدیم کوک خیلی آروم میخورد و همش به من نگاه میکرد منم که اصلا چیزی نمی‌خوردم فقط داشتم با دوستام چت میکردم یهو مامانم گفت

~دو دقیقه سرتو از اون بی صاحب شده در بیاری چیزی نمیشه به خدا فرار نمیکنه دو دقیقه بزارش کنار

همه به حرف مامان خندیدن

_چشم ببخشید

گوشیمو خاموش کردم و گذاشتم رو میز و بعد شاممو خوردم و بعد کمک مامان و زن عمو میزو جمع کردیم بابا و عمو و جونکوک هم تو سالن نشسته بودن و فوتبال نگاه میکردن ایششش هیچ علاقه ای به فوتبال ندارم برای همین رفتم بالا تو اتاق جونکوک و با گوشیم فیلم نگاه میکردم داشتم نگاه میکردم اینم که اصلا فیلم نیس همش سکسه یهو احساس کردم یکی پشت سرمه برگشتم که دیدم جونکوکع

+(پوزخند)

_اع تو کی اومدی

+از اولش،فیلم قشنگیه نه منم نگاه کنم (پوزخند)

_خب بیخیال بابا مگه گناه کردم خو دارم فیلم میبینم من چمیدونستم این جوریه


+یعنی تو نمی‌دونستی فیلم صحنه های مثبت ۱۸ داره نه(نیش خنده)

_اصن به تو چه پسره فضول

با بالشت زدم تو صورتش اونم اومد رو تخت و هی با بالشت همو می‌زدیم تنگ آب کنار تخت رو برداشتم و ریختم تو صورتش

+تا سه می‌شمارم فرار کن لونا

_برو بابا نزاشتی ادامه فیلمو ببینم

یهو اومد سمتم و اونم آب ریخت رو من

_خدا لعنتت کنه کوککککک

+ها چیه تو اب بریزی من نریزم چقدر پروویی تو (خنده
دیدگاه ها (۱)

#ددی_جذاب_من پارت ۸از زبان کوک :چقدر کیوت میشه وقتی عصبی میش...

#ددی_جذاب_من پارت ۹دیگه اخرای شب بود من خیلی خسته بودم_جونکو...

#ددی_جذاب_من پارت۶&داداش میبینی که خودش چی میگه وگرنه من مشک...

#ددی_جذاب_من پارت ۵از زبان لونا:با دوستام رفتیم بیرون و کلی ...

فرشته کوچولوی من ( پارت ۱۳ )گویون : پدرم آمد بغلش کردم نشستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط