ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۸

از زبان کوک :
چقدر کیوت میشه وقتی عصبی میشه چرا دلم میخواد همش پیشش باشم و اذیتش کنم دختره کیوت خرررر دلم میخواد محکم بغلش کنم ولی حیف که رفتارش مث سگ میمونه بزار یه چند روز بگذره باهاش مهربون تر بشم شاید تونستم مخشو بزنم من دوسش دارم ولی اون فقط منو حرص میده دختره لجباز چی میشد الان به جای اینکه اینقدر با هام دعوا کنه الان می‌پرید بغلم و حرفای عاشقانه بهم میزد(اخیی)

_جونکوکااااا نگاه کن چیکار کردی

+اشکالی نداره میخوای بهت لباس بدم

_نه خودم آوردم ایشششش ولی با این وضع که نمیتونم برم پایین کیفمو بیارم میگن چه غلطی میکردین بالا پس تو برو بیار برام

+خب اگه منم برم میگن تو کیف لونا رو میخوای چیکار

_اوهوم راس میگی پس چیکار کنم

+بزار از تیشرت های خودم بهت بدم

رفت و یه لباس از تو کمدش درآورد و بهم داد

_ممنون

+خواهش میکنم لیدی

_خب حالا برو بیرون تا لباسمو عوض کنم

+باشه

رفتم بیرون لباسشو عوض کرد و دوباره رفتم تو اتاق

+ جرررر چقدر کیوت شدی ،یه دست گیم بزنیم

_بزنیم

با هم یکم گیم بازی کردیم ولی همش جونکوک میبرد

_جونکوک خب بزار یه بار هم من ببرم به خدا چیزی نمیشه

+خیلی خب باشه(خنده)

_به چی میخندی

+هیچی هیچی ببخشید

_اصن دیگه بازی نمیکنم

رومو کردم اونور یعنی قهرم الان یهو دیدم بغلم کرد واییی نه جونکوک بغلم کرد

_ولم کن جونکوک

+حرف نزن بدو بیا ادامش

_خیلخب باشه

دستشو ازدور کمرم برداشت و دوباره بازی کردیم ..
دیدگاه ها (۴)

#ددی_جذاب_من پارت ۹دیگه اخرای شب بود من خیلی خسته بودم_جونکو...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۰ از زبان جونکوک:لونا خواب رفت ولی من بید...

#ددی_جذاب_من پارت ۷رفتم پایین یکم با اونا حرف زدم و خودمو سر...

#ددی_جذاب_من پارت۶&داداش میبینی که خودش چی میگه وگرنه من مشک...

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

چرا من پارت ۱۳جونکوک: نه ولت نمیکنمات: من یه قاتلم یه مافیام...

چرا من پارت ۱۱و جنی قضیه رو گفتهمون لحظه جونکوک وارد اتاق می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط