فیک ته(امیدوارم دوباره ببینمت) پارت ²
و منتظر بودم تا درو بزنن..
رفتم ایفون رو زدم ته و مامان و باباش اومدن تو،اولش مامان و باباش و همینطور مامتن من تهجب کردن چون خانواده ته فک کردن دوستش پسره و مامان من هم فک کرد دختره(دیگ بگیرین چی میگم😂)
ولی بعد فک کردن دوست ساده ایم
علامتا(ا.ت+ته-مامان ته#بابای ته@مامان ا.ت×)
+بفرمایید
-همچی خوبه؟
+سرشو به نشونه ی تایید تکون داد
#خب فکر نمی کردم تهیونگ رفیق دختر داشته باشه
×منم فکر نمی کردم رفیق پسر داشته باشه
@خب حالا بریم سر اصل مطلب که چرا الان ما اینجاییم(برادرم خودتون اومدین😂)
+خب..راستش
-ما ....با..هم رلیم(با چشم بسته گفت
ادمین ویو
خانواده هاشون خیلی تعجب کردن و بابای ته اومد و ی سیلی به ته زد و گفت
@این رابطه رو تموم شده بدونیننن(داد)
و دست تهیونگو کشید و رفت
ا.ت ویو
بابای ته یه سیلی به تهیونگ زد و رفتن
منم بدون اینک اجازه بدم مامانم حرفی بزنه سریع رفتم اتاقمو درو بستمو قفل کردم،همینطور اشکام می ریختن
۵ماه بعد
ته ویو
بعد از اون من دیگ ا.ت رو ندیدم دلم خیلی براش تنگ شده
ا.ت ویو
پنج ماه از اون اتفاق میگذره و من خیلی دلم برا ته تنگ شده
خب راستش یجورایی افسردگی گرفتم اما خفیفه
قرار شد با دوستام بریم بیرون من یه لباس لش پوشیدم.اول رفتیم کافه که..
خب خب دستم شکست
شرایط برا پارت بعد﴿۵لایک ۳ کامنت ۱ فالو)
رفتم ایفون رو زدم ته و مامان و باباش اومدن تو،اولش مامان و باباش و همینطور مامتن من تهجب کردن چون خانواده ته فک کردن دوستش پسره و مامان من هم فک کرد دختره(دیگ بگیرین چی میگم😂)
ولی بعد فک کردن دوست ساده ایم
علامتا(ا.ت+ته-مامان ته#بابای ته@مامان ا.ت×)
+بفرمایید
-همچی خوبه؟
+سرشو به نشونه ی تایید تکون داد
#خب فکر نمی کردم تهیونگ رفیق دختر داشته باشه
×منم فکر نمی کردم رفیق پسر داشته باشه
@خب حالا بریم سر اصل مطلب که چرا الان ما اینجاییم(برادرم خودتون اومدین😂)
+خب..راستش
-ما ....با..هم رلیم(با چشم بسته گفت
ادمین ویو
خانواده هاشون خیلی تعجب کردن و بابای ته اومد و ی سیلی به ته زد و گفت
@این رابطه رو تموم شده بدونیننن(داد)
و دست تهیونگو کشید و رفت
ا.ت ویو
بابای ته یه سیلی به تهیونگ زد و رفتن
منم بدون اینک اجازه بدم مامانم حرفی بزنه سریع رفتم اتاقمو درو بستمو قفل کردم،همینطور اشکام می ریختن
۵ماه بعد
ته ویو
بعد از اون من دیگ ا.ت رو ندیدم دلم خیلی براش تنگ شده
ا.ت ویو
پنج ماه از اون اتفاق میگذره و من خیلی دلم برا ته تنگ شده
خب راستش یجورایی افسردگی گرفتم اما خفیفه
قرار شد با دوستام بریم بیرون من یه لباس لش پوشیدم.اول رفتیم کافه که..
خب خب دستم شکست
شرایط برا پارت بعد﴿۵لایک ۳ کامنت ۱ فالو)
۷.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.