پارت ³ فیک ته(امیدوارم دوباره ببینمت)
رفتم تو کافه و با دیدن تهیونگ با دخترا قطره اشک سمجی از چشمم پایین اومد
حالم بد شد و از حال رفتم
ته ویو
با اصرار دوستام رفتیم کافه که دوتا دختر رو دیدم ازشون خوشم اومد باهاشون گرم گرفتم تا یکم از فکر ا.ت بیرون بیام
دیدم یه جمعیت عظیم جلوی در وورودی هس نزدیک شدم دیدم یه دختر افتاده خوب که دقت کردم دیدم ا.ت بردنش بیمارستان
بیمارستان
خب همراه مین ا.ت کیه؟
علامتا(ته-دکتر&)
-من!
&اهان،خوب ایشون بهشون شک عصبی وارد شده..
-الان حالش خوبه؟
&بله اما باید امروز رو تحت مراقبت باشن(نمیدونم درس گفتم یا ن😂)
-اها...میتونم ببینمشون؟
&بله البته فقط این لباسای مخصوص رو باید بپوشید
-باشه
ته ویو
وارد اتاق شدم وقتی ا.ت رو توی اون حال دیدم به خودم لعنت فرستادم که من چه ادمی هستم
-تقصیر من بود...ا.ت فقط پاشو فقط پاشوووو(گریه)
ا.ت ویو
با صدای گریه بلند شدم تا فهمیدم کیه همه توانم رو جمع کردم و داد زدم گمشو بیرون نمیخوام ببینمت
+تو چطور ادمی هستی اخه...من بدون تو مردم،میدونی چن روز از اتاقم نیومدم بیرون؟چند روز غذا نخوردم(با گریه)دیگه نمیخوام ببینمت فقط برو فقط بروووو
که یه دفعه از خواب پریدم
چی همش خواب بود؟؟
من الان تو ایرانم و حتی ته دوست پسرمم نی هه!
(کرم ادمین فعال میشود😂نه نه شوخی کردم از اونجا که (که یه دفعه از خواب پریدم شوخی بود😂)
تهیونگ ویو
با شنیدن اون حرفا سریع رفتم بیرون و با خودم گفتم اون ارزششو نداره!!فک کرده حال من خیلی خوب بوده!!!من از اون بهتر نبودم حتی بد ترم بودم!!!!
اصلا نپرسید غذیه چی هس اون دختر کیه؟؟شاید فامیلم بوده شاید خواهرم بوده یا حالا هرکی
به خودم قول میدم که دیگه سمتش نرم و کاری بهش نداشته باشم حتی اگر بمیره!!
خب خب دیگه برو خونتون درس داری😂
از اونجایی که هیچ کامنت نمیزارین شرایط اینه
برای پارت ³
۵ لایک
۳فالو
حالم بد شد و از حال رفتم
ته ویو
با اصرار دوستام رفتیم کافه که دوتا دختر رو دیدم ازشون خوشم اومد باهاشون گرم گرفتم تا یکم از فکر ا.ت بیرون بیام
دیدم یه جمعیت عظیم جلوی در وورودی هس نزدیک شدم دیدم یه دختر افتاده خوب که دقت کردم دیدم ا.ت بردنش بیمارستان
بیمارستان
خب همراه مین ا.ت کیه؟
علامتا(ته-دکتر&)
-من!
&اهان،خوب ایشون بهشون شک عصبی وارد شده..
-الان حالش خوبه؟
&بله اما باید امروز رو تحت مراقبت باشن(نمیدونم درس گفتم یا ن😂)
-اها...میتونم ببینمشون؟
&بله البته فقط این لباسای مخصوص رو باید بپوشید
-باشه
ته ویو
وارد اتاق شدم وقتی ا.ت رو توی اون حال دیدم به خودم لعنت فرستادم که من چه ادمی هستم
-تقصیر من بود...ا.ت فقط پاشو فقط پاشوووو(گریه)
ا.ت ویو
با صدای گریه بلند شدم تا فهمیدم کیه همه توانم رو جمع کردم و داد زدم گمشو بیرون نمیخوام ببینمت
+تو چطور ادمی هستی اخه...من بدون تو مردم،میدونی چن روز از اتاقم نیومدم بیرون؟چند روز غذا نخوردم(با گریه)دیگه نمیخوام ببینمت فقط برو فقط بروووو
که یه دفعه از خواب پریدم
چی همش خواب بود؟؟
من الان تو ایرانم و حتی ته دوست پسرمم نی هه!
(کرم ادمین فعال میشود😂نه نه شوخی کردم از اونجا که (که یه دفعه از خواب پریدم شوخی بود😂)
تهیونگ ویو
با شنیدن اون حرفا سریع رفتم بیرون و با خودم گفتم اون ارزششو نداره!!فک کرده حال من خیلی خوب بوده!!!من از اون بهتر نبودم حتی بد ترم بودم!!!!
اصلا نپرسید غذیه چی هس اون دختر کیه؟؟شاید فامیلم بوده شاید خواهرم بوده یا حالا هرکی
به خودم قول میدم که دیگه سمتش نرم و کاری بهش نداشته باشم حتی اگر بمیره!!
خب خب دیگه برو خونتون درس داری😂
از اونجایی که هیچ کامنت نمیزارین شرایط اینه
برای پارت ³
۵ لایک
۳فالو
۶.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.