پارت ششم
❣پارت ششم❣
ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخواین میخواستم بگم بیا بغلم نمیدونم چم شده به خودت بیا جونگکوک(توی دلش) ولی یه سیلی به خودش زد
ویوی ا/ت: وقتی وارد اتاق ارباب شدم یه اتاق بزرگی داشت با تم مشکی خیلی خوشگل وای اندازه اتاقش از خونه ی من بزرگتر بود خب معلومه دیگه خیلی پولداره چه میگی ا/ت برو به کارات برس رفتم پایین توی اشپز خونه روبه اجوما گفتم: اجوما یه سوال!
اجوما درحال درست کردن دسر: جانم بگو
ا/ت: چرا بهش میگین ارباب؟
اجوما: اینو فراموش کردم بهت بگم(باتن صدای خیلی کم) گفت: واسه اینکه ارباب بزرگترین باند مافیایی هست و همینطور خشمگین ولی چند روزه آرومتره و سر من و خدمتکارا زیاد داد نمیزنه خدارو شکر
ا/ت: چی واقعا(تعجب)
اجوما: حالا بیا کمکم کن
فلش بک به یک ساعت بعد
اجوما: ا/ت برو ارباب رو بگو بیاد برای شام
ا/ت: باش الان میرم
پاتند کردم از مارپیچ پله ها رفتم بالاجلوی در واستادم و در زدم
تق تق تق(😂)
ادامه دارد...
ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخواین میخواستم بگم بیا بغلم نمیدونم چم شده به خودت بیا جونگکوک(توی دلش) ولی یه سیلی به خودش زد
ویوی ا/ت: وقتی وارد اتاق ارباب شدم یه اتاق بزرگی داشت با تم مشکی خیلی خوشگل وای اندازه اتاقش از خونه ی من بزرگتر بود خب معلومه دیگه خیلی پولداره چه میگی ا/ت برو به کارات برس رفتم پایین توی اشپز خونه روبه اجوما گفتم: اجوما یه سوال!
اجوما درحال درست کردن دسر: جانم بگو
ا/ت: چرا بهش میگین ارباب؟
اجوما: اینو فراموش کردم بهت بگم(باتن صدای خیلی کم) گفت: واسه اینکه ارباب بزرگترین باند مافیایی هست و همینطور خشمگین ولی چند روزه آرومتره و سر من و خدمتکارا زیاد داد نمیزنه خدارو شکر
ا/ت: چی واقعا(تعجب)
اجوما: حالا بیا کمکم کن
فلش بک به یک ساعت بعد
اجوما: ا/ت برو ارباب رو بگو بیاد برای شام
ا/ت: باش الان میرم
پاتند کردم از مارپیچ پله ها رفتم بالاجلوی در واستادم و در زدم
تق تق تق(😂)
ادامه دارد...
- ۶۴.۹k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط