جین خفه شوبا داد
.
جین: خفه شو(با داد)
کاترین با حرص از اتاق رفت بیرون*
جین: مین...نجاتت میدم
چند نفر اومدن تو ... منو گرفتن و بردن.
جین: هوییییی ولم کنید...خودم میام
در رو باز کردن_مین اونجا بود...سریع رفتم تو که دیدم کاترین شلاقی تو دستش گرفته.
کاترین: هوم..
شروع کرد به زدن..
جین: نزنن
نگهباناش منو گرفتن و نزاشتن برم'
جین: نزنش...لطفا
مین: جلوی خودش رو گرفته بود که گریه نکنه...نمیتونستم اونجوری ببینمش.
کاترین: اینا جای مارکاییه که جین برات گذاشته؟
کاترین: جین یه ددی معرکست...
به سمت مین رفت و گلوش رو گرفت.
مین: عوضی
کاترین: اگه بیخیال جین بشی ازادت میکنم.
مین: عمرا..
چوبی دستش گرفت و رفت سمت مین..اون میخواد چه غلطی بکنه.
شرتشو از پاش در اورد و چوب رو جلوی پوصیش گرفت.
کاترین: دوست داری کاری کنم که دیگه حامله نشی؟
مین: ن..هق
جین: نه ولش..کن _کاترینننننن
کاترین: دیگه دیر شده جین..من دیگه ازت گذشتم..تو منو دوست نداری؟
جین: دوست دارم..،فقط اونو ول کن.
کاترین: دروغ نگو.
جین: از من چی میخوای؟
کاترین: اومم..یه شب خوب.
جین: اگه این کارو کنم میزاری مین بره؟
کاترین: باشه__دختره رو باز کنید.
مین: جینا.
جین: منو ببخش مین ...بخاطر تو باید اینکارو کنم.
منو بردن توی اتاق__اههه باید فک کنم..چرا همش کسی که عاشقش میشم یا ولم میکنه یا میخواد کشته بشه.
مشکل از منه_من اونو توی دردسر انداختم..
در اتاق باز شد و~~~~~~~~~~
جین: خفه شو(با داد)
کاترین با حرص از اتاق رفت بیرون*
جین: مین...نجاتت میدم
چند نفر اومدن تو ... منو گرفتن و بردن.
جین: هوییییی ولم کنید...خودم میام
در رو باز کردن_مین اونجا بود...سریع رفتم تو که دیدم کاترین شلاقی تو دستش گرفته.
کاترین: هوم..
شروع کرد به زدن..
جین: نزنن
نگهباناش منو گرفتن و نزاشتن برم'
جین: نزنش...لطفا
مین: جلوی خودش رو گرفته بود که گریه نکنه...نمیتونستم اونجوری ببینمش.
کاترین: اینا جای مارکاییه که جین برات گذاشته؟
کاترین: جین یه ددی معرکست...
به سمت مین رفت و گلوش رو گرفت.
مین: عوضی
کاترین: اگه بیخیال جین بشی ازادت میکنم.
مین: عمرا..
چوبی دستش گرفت و رفت سمت مین..اون میخواد چه غلطی بکنه.
شرتشو از پاش در اورد و چوب رو جلوی پوصیش گرفت.
کاترین: دوست داری کاری کنم که دیگه حامله نشی؟
مین: ن..هق
جین: نه ولش..کن _کاترینننننن
کاترین: دیگه دیر شده جین..من دیگه ازت گذشتم..تو منو دوست نداری؟
جین: دوست دارم..،فقط اونو ول کن.
کاترین: دروغ نگو.
جین: از من چی میخوای؟
کاترین: اومم..یه شب خوب.
جین: اگه این کارو کنم میزاری مین بره؟
کاترین: باشه__دختره رو باز کنید.
مین: جینا.
جین: منو ببخش مین ...بخاطر تو باید اینکارو کنم.
منو بردن توی اتاق__اههه باید فک کنم..چرا همش کسی که عاشقش میشم یا ولم میکنه یا میخواد کشته بشه.
مشکل از منه_من اونو توی دردسر انداختم..
در اتاق باز شد و~~~~~~~~~~
- ۴.۹k
- ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط