در این دنیا اگر همه چیز را فراموش کنی باکی نیست تنها یک

در این دنیا اگر همه چیز را فراموش کنی باکی نیست. تنها یک چیز را نباید از یاد برد. تو برای کاری به دنیا آمدی که آگر آن را انجام نرسانی، هیچ کاری نکرده‌ای. از آدمی کاری بر می‌آید که آن کار نه از آسمان بر می‌آید و نه از زمین و نه از کوه‌ها، اما تو می‌گویی کارهای زیادی از من بر می‌آید، این حرف تو به این می‌ماند که شمشیر گرانبهای شاهانه‌ای را ساطور گوشت کنی و بگویی آن شمشیر را بیکار نگذاشته‌ام؛ یا این که در دیگی زرین شلغم بار کنی یا کارد جواهر نشانی را به دیوار فرو ببری و کدوی شکسته‌ای را به آن آویزان کنی. ای نادان این کار از میخی چوبین نیز بر می‌آید خود را این قدر ارزان مفروش که بسیار گرانبهایی!

بهانه می‌آوری که من با انجام دادن کارهای سودمند روزگار می‌گذرانم. دانش می‌آموزم، فلسفه و فقه و منطق و ستاره‌شناسی و پزشکی می‌خوانم، اما این‌ها همه برای توست و تو برای آن‌ها نیستی. اگر خوب فکر کنی در می‌یابی که اصل تویی و همه این‌ها فرع است. تو نمی‌دانی که چه شگفتی‌ها و چه جهان‌های بیکرانی در تو موج می زند. آخر این تن تو اسب توست، اسبی بر سر آخور دنیا، خوراک این اسب که خوراک تو نیست.

روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بی‌قراری بر شتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد در راه گاه خیال لیلی آن‌چنان او را باخود می‌برد. شتر نیز در گوشه‌ی آبادی بچه‌ای داشت؛ او هر بار که مجنون را از خود بی‌خود می‌دید به سوی آبادی باز می‌گشت و خود را به بچه‌اش می‌رساند. مجنون هر بار که به خود می‌آمد در می‌یافت که فرسنگ‌ها راه را بازگشته است. او سه ماه در راه ماند پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست، او را رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد.

#مولوی، برگرفته از کتاب فیه مافیه
دیدگاه ها (۱)

وقتی حضور حضرت معشوق تورا محضوظ کرد.وقتی از نگاه ناگهانی او ...

متن ارسالی جناب مهندس حضرتیخریدن آزادی به قیمت بی معنایی :ان...

تاکید می‌کنم عشق یکی از احساسات مثبت ساده نیست که لحظه به لح...

ریشه که داشته باشی ؛خم میشی؛ ولی نمیشکنی موفقیت باید ریشه تو...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

اخلاق مغانه - پیر مغان

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط