عشق حاضر جواب من p143

‫دوباره هر دومون با حرص گفتیم:‬
‫- بروو لیساااا
‫- خیلی خب بابا رفتم ولی وای به حالتون دیر بیاید!‬
‫رفت بیرون ولی قبل از اینکه درو ببنده کلشو از الی در کرد تو و گفت:‬
‫- برم دیگه!‬
‫دیگه واقعا خندمون گرفته بود ...‬
‫- لیسا جفت پا میام تو دهنتا بروو!‬
‫بالاخره با یه زبون درازی به منو جمن واقعا واقعا رفت! صلوات ...‬
‫جمن باز برگشت سمته من اروم بی مقدمه گفت:‬
‫- آیومی دیوونتم ... میفهمی عاشقتم ... هیچ وقته تنهام نذار ...‬باید بهم قول بدیا
‫رو پنجه واستادمو اروم تو اغوشش رفتم ...‬
‫- منم عاشقتم گلابی جوونم!‬
‫همونجور که فیس تو فیس بودیم با تعجب گفت:‬
‫- گلابی؟؟‬
سرمو به نشونه ی مثبت تکون دادم ... تک خنده ی کرد و گفت:‬
‫- اخه من کجام شبیه گلابیه؟‬
‫لبخند زدمو گفتم:‬
‫- مثل اون شیرینی!‬
‫چیه شوورمه دوست دارم ازش تعریف کنم!‬
‫جمن - من هی دارم سعی میکنم باهات کاری نداشته باشم باز خودت نمیذاری ...‬
‫- ببین میگم بهتون اعتمادی نیست میگید نه!‬
‫هر دومون هل شدیم از هم فاصله گرفتیم که اینبار من با حرص‬
‫گفتم:‬
‫- لیسا بخدا زندت نمیذارم دستم بیوفتی!‬
‫خندید و گفت:‬
‫- حالا اونجوری نگام نکنید بیاد بریم بعدا وقت واسه اینجور کارا خیلی دارین!‬
‫واسه اولین بار رنگم البالویی شد ...‬
‫جمن اروم دستشو دور کمرم حلقه کرد با همون نگاهه عاشقش بهم‬
‫گفت:‬
‫- بریم همسرم؟‬
‫منم با عشق نگاش کردمو اروم گفتم:‬
‫- بریم ...‬
‫و این شد اغاز زندگیه عاشقانه ی منو جمن ... کسی که حالا تمومه زندگیه منه ... تمومه دنیای‬ ‫من ...


پایان.
دیدگاه ها (۱۳)

خلاصه فیک آزمایش عشق

آزمایش عشق

عشق حاضر جواب من p142

عشق حاضر جواب من p141

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط