عشق حاضر جواب من p141

یک سال بعد)

‫با اون لباسه سفید و ارایشه قشنگی که روی صورتم بود بی نظیر شده بودم! همون به قوله‬ ‫خودمون‬
‫هلو هلو بپر تو گلو! من خودم فدای خودم ... اصلا عروس از من خوشگل تر تا حالا وجود داشته؟ ...‬
‫اره دیگه عروس! باورتون نمیشه منو عروس؟ جمنو داماد؟ اووف چه شود! تازه اسمه بچمونم‬
‫آیمین مخلوطی از آیو و جیمین البته جوو ندینا هنوز به دنیا نیومده! تازه ننش شبه عروسیشه ...‬
‫- همسرم با کی خلوت کرده؟‬
‫با ترس جیغ زدم ... هنوزم گلابیه! برگشتم سمتشو با شیطنت گفتم:‬
‫- به روح اعتقاد داری؟‬
‫جمن شبیه شلیله یخ زده بهم نگاه کردو گفت:‬
‫- تو فکر کن اره!‬
‫منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم:‬
‫- پس تو روحت!‬
‫یه دفعه اومد مقابلمو همونطور که دستاشو دور کمرم حلقه میکرد با لحن شیطونش گفت:‬
‫- عزیزم میدونی که بعدا میتونم تلافی کنم!‬
‫از اینکه تو حصاره دستاش بودم حسه خوبی داشتم ولی با ناز سعی میکنم از بغلش بیرون بیام‬ ‫اونم‬
‫برعکس من ، بیشتر منو به خودش میچسبوندو سفت تر میگرفتم!‬
‫- جمن تموم میکاپم بهم ریخت!‬
‫- خب به درک!‬
‫- ا ... خب الآن مهمونا میان!‬
‫- بیان! لطفا بیشتر برام ناز کن عاشق وقتاییم که بهم میگی جمن
‫- واسه این کارا وقت هستا بذار برم!‬
‫- نوچ نمیشه من همین الآن میخوام!‬
‫با تعجب گفتم:‬
‫- چی رو؟‬
‫با شیطنت گفت:‬
‫- همون چیزی که اون روز تو پارتی به زور ازت گرفتم(منظور همونه که خودتون فهمیدید😁)
و بعد انگشتشو گذاشت رو لبش
‫یاد اون روز افتادم با فهمیدن فکر پلیدش مشتی هواله ی سینش کردم!‬
‫- خیلی بدی!‬
‫با تعجب گفت:‬
‫- چرا خب؟‬
‫با اخم گفتم:‬
‫- بوسیدن من به این راحتیا نیست! شرط داره!‬
‫لبخنده جذابی تحویلم دادو گفت:‬
‫- چه شرطی خانوم کوچولو؟‬
‫با ناز گفتم:‬
‫- بهتر بگی چه شرطایی!‬
‫- بگو! خب
‫- اول اینکه باید برام یه دونه از اون خرس بزرگا بخری که دستش یه قلبه بزرگه اونم صورتیش ... دوم اینکه منو‬ ‫فردا ببری‬
‫نامسان واسم از اون الوچه قرمزا بخری کلی هوس کردم ... سوم اینکه قول دادی ماه عسل هر جا‬ ‫من بگم بریم‬
دیدگاه ها (۰)

عشق حاضر جواب من p142

عشق حاضر جواب من p143

عشق حاضر جواب من p140

عشق حاضر جواب من p139

ویو آتجیمین منو برد تو اتاق خودش و با تأسف گفت=چیکار کردی ای...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۲

پارت دو : نامزد اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط