ⓅⒶⓇⓉ 7

فردا صبح
هیونا:پاشدم دیدم جی‌ کی‌ از پشت بغلم کرده خواستم پاشم برم بیرون که اونم پا شد از خواب
جی کی:صبح بخیر
هیونا:صبح بخیر جی کی خوبی دیشب خوب خوابیدی؟
جی کی:اره با تو مگه میشه آدم بد بخوابه خوبم میخواستی صبح از دستم فرار کنیااا!
هیونا:اوک من دیگه باید برم آماده شم و برم سرکار ولی بدیش به این که امروز یونا نمیاد چون که مریض شده و بخاطر همین مرخصیه
جی کی:اوا چه بد شد!😈😏
هیونا:خب حالا که چی یونا مریض شده چی به تو میرسه ها؟
جی کی:هیچی مشکلی این وسط وجود داره بگو حلش کنم اوکی؟!
هیونا:😒😐
ویو هیونا:
رفتم آماده شدم و ماشینو برداشتمو رفتم سوارش شدم و راه افتادم(عکس لباسو میزارم)
وقتی رسیدم سر کار دیدم یونا وایساده اونجا تعجب کردم قشنگ کپ کرده بودم مگه نگفته بود سرما خورده نمیتونه بیاد
رفتم باهاش حرف زدم
هیونا:هاییییی دختر چطورییی دختر🦋
یونا:آه هایی کیوتم 😖🥺
هیونا:دلم برات تنگ شده بود!مگه نگفتی مریضم؟
یونا:خب راستشو بخای مریض نبودم تست دادم فقط حالم بده بوده
هیونا:😐خب دیگه بریم سر کار که دیرمون شد یونا:آها ار اوک
ساعت 2
هیونا:به یونا گفتم که میخای برسونمت خونه که دیدم گفت نه و گفت دdیم میاد دنبالم*تعجب کرده دیع دست خدش نیس*
یونا:اه شت سوتی دادم هیونا به کسی نگیا قشنگ زیپ دهنتو ببند
هیونا:نه بابا خیالت راحت برو دیگه فردا میبینمت
یونا:باش بابای کیوتکم
هیونا:برو با دdیت حال کن خخخ😂
یونا:گفتم زیپ دهنتو ببند برو دیع دdی توعم به فاkت نداده
هیونا:گمرو بابا بای
یونا:باش باش بای