جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۲۶
جیم سرش رو به معنای آره تکون داد
_حله بریم
کوک گفت و همه از اتاق خارج شدن ولی ته موند و نگاه بیشتری به اون کمک کرد زیادی عجیب به نظر می رسید دستش رو روی کناره کمد زد که اون فضا کاملا باز شد و یه اتاق پر از اشیای قیمتی
_وایی!
صدای بلند ته باعث شد همه به داخل برگردند کوک که مشتش رو برای زدن به پسر احمق که صداش رو تا آسمون بلند کرده بود آماده کرده بود با رفتن و دیدن اون اتاق ناچارا مشتش باز شد و محو اتاق شد
_این اشیا مال کیه؟
لاهی گفت و به پسرا که با برداشتن وسیله دلخواه شون مشغول بودن نگاه کرد
_هی
فریاد بلندش توجه همه رو بهش جلب کرد کوک سریع بهش نزدیک شد و دستش رو به نشون سکوت جلوی صورتش گرفت
_نمی خوای که بکشیمون مال همون عوضیه
لاهی متوجه موضوع شده بود نمی تونست دست کوک روی کمرش رو هندل کنه
انگار اون اصلا متوجه کارش نبود
کوک با نگاه کردن به دستش و فهمیدن به اینکه چه غلطی کرده با عصبانیت ناشی از بی حواسیش ازش فاصله گرفت و به سمت چاقوی خنجری افعی اونجا رفت
ته اما خوشبختانه وضعیت رو ندید و مشغول دیدن دوربین زیبای تاریخی اونجا بود
شاید این یه گفته ی مزخرف بود اما ته از دیدن این صحنه شاید حس منفی می گرفت
_اینجا واقعا دهن سرویس کنه
یونگ گفت و بعد به بقیه نگاه کرد
_بهتره زودتر بریم
لاهی گفت و همه لحظه ای متوقف شدن و در فکر فرو رفتند
باید می رفتن اینجا که امن بود و از همه لحاظ ایمن اگه می رفتن باید دوباره آواره می شدن
چیزی که مهم بود اینکه چطور اینجا توی یه تیمارستانه!
موقعیت موندن بود
_بهتر نی بمونیم
_من اگه بمونم عذاب وجدان می گیرم
حرف لاهی در برابر جیم حقیقت محض بود
راه افتاد و از اتاق خارج شد البته همراه چند وسیله
اما ناگهان توی ایرپادش صدای کاملا ضعیف و محوی شنیده شد
_ستوان کمک
این..این..صدای دکتر نام بود
یعنی چی شده بود؟
لاهی با عجله به سمت بقیه رفت
_هی باید بریم یه مشکل تو زیرزمین پیش اومده
همه سریعا به سمت زیرزمین حرکت کردند و اون درو بستند
_وات!
دسته ی آدم های آلوده در هر جای نزدیک زیرزمین بود و اونها پشت یکی از ماشین ها پناه گرفته بودند
_لعنت چطوری اون تو اینجوری شد
کوک با حرص و عصبانیت غرید و جیم بلافاصله با ترس گفت
_ما که درو بستیم در از تو وا شده
احمقانه بود باید چک می کردن لاهی خواست بره بیرون که کوک دستش رو گرفت
_من میرم بشین
جدی و محکم گفت و لاهی مخالفت نکرد همه اون افراد از داخل زیرزمین بودن و خب اون نگران دوستاش بود
ولی هنوزم اگر اونا مبتلا بودن باید خیلی وقت پیش می گرفتن
صدای هولناکی از پشت سرش باعث برگشتنش شد
...
# بی تی اس
#پارت ۲۶
جیم سرش رو به معنای آره تکون داد
_حله بریم
کوک گفت و همه از اتاق خارج شدن ولی ته موند و نگاه بیشتری به اون کمک کرد زیادی عجیب به نظر می رسید دستش رو روی کناره کمد زد که اون فضا کاملا باز شد و یه اتاق پر از اشیای قیمتی
_وایی!
صدای بلند ته باعث شد همه به داخل برگردند کوک که مشتش رو برای زدن به پسر احمق که صداش رو تا آسمون بلند کرده بود آماده کرده بود با رفتن و دیدن اون اتاق ناچارا مشتش باز شد و محو اتاق شد
_این اشیا مال کیه؟
لاهی گفت و به پسرا که با برداشتن وسیله دلخواه شون مشغول بودن نگاه کرد
_هی
فریاد بلندش توجه همه رو بهش جلب کرد کوک سریع بهش نزدیک شد و دستش رو به نشون سکوت جلوی صورتش گرفت
_نمی خوای که بکشیمون مال همون عوضیه
لاهی متوجه موضوع شده بود نمی تونست دست کوک روی کمرش رو هندل کنه
انگار اون اصلا متوجه کارش نبود
کوک با نگاه کردن به دستش و فهمیدن به اینکه چه غلطی کرده با عصبانیت ناشی از بی حواسیش ازش فاصله گرفت و به سمت چاقوی خنجری افعی اونجا رفت
ته اما خوشبختانه وضعیت رو ندید و مشغول دیدن دوربین زیبای تاریخی اونجا بود
شاید این یه گفته ی مزخرف بود اما ته از دیدن این صحنه شاید حس منفی می گرفت
_اینجا واقعا دهن سرویس کنه
یونگ گفت و بعد به بقیه نگاه کرد
_بهتره زودتر بریم
لاهی گفت و همه لحظه ای متوقف شدن و در فکر فرو رفتند
باید می رفتن اینجا که امن بود و از همه لحاظ ایمن اگه می رفتن باید دوباره آواره می شدن
چیزی که مهم بود اینکه چطور اینجا توی یه تیمارستانه!
موقعیت موندن بود
_بهتر نی بمونیم
_من اگه بمونم عذاب وجدان می گیرم
حرف لاهی در برابر جیم حقیقت محض بود
راه افتاد و از اتاق خارج شد البته همراه چند وسیله
اما ناگهان توی ایرپادش صدای کاملا ضعیف و محوی شنیده شد
_ستوان کمک
این..این..صدای دکتر نام بود
یعنی چی شده بود؟
لاهی با عجله به سمت بقیه رفت
_هی باید بریم یه مشکل تو زیرزمین پیش اومده
همه سریعا به سمت زیرزمین حرکت کردند و اون درو بستند
_وات!
دسته ی آدم های آلوده در هر جای نزدیک زیرزمین بود و اونها پشت یکی از ماشین ها پناه گرفته بودند
_لعنت چطوری اون تو اینجوری شد
کوک با حرص و عصبانیت غرید و جیم بلافاصله با ترس گفت
_ما که درو بستیم در از تو وا شده
احمقانه بود باید چک می کردن لاهی خواست بره بیرون که کوک دستش رو گرفت
_من میرم بشین
جدی و محکم گفت و لاهی مخالفت نکرد همه اون افراد از داخل زیرزمین بودن و خب اون نگران دوستاش بود
ولی هنوزم اگر اونا مبتلا بودن باید خیلی وقت پیش می گرفتن
صدای هولناکی از پشت سرش باعث برگشتنش شد
...
# بی تی اس
۲.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.