part12
بردمش خونه لباسامونو عوض کردیم نشست رو مبل رفتم رو پاهاش نشستم
از زبون جونگ کوک
چشمامو بسته بودم سرمو دادم عقب و گذاشتم رو مبل که حس کردم یه چیزی آروم اومد رو پام و سیب گلومو بوسید چشمامو باز کردم دیدم هاناست تا دیدمش خستگیو از تنم برد هانا:کوکیه من من:فرشته کوچولویه من بردمش تو بغلم بدنشو چسبوندم به بدن خودم سرمو بردم تو گردنش موهاشو نوازش کردم گردنشو بوس میکردم و مک میزدم هانا:خسته ای کوکیه من نگاش کردم من:دم مرگم باشم تو رو ببینم زنده میشم لبخندی زد مثل همیشه چال لپش معلوم شد لبامو گذاشتم رو لباش
از زبون خودم
لبایه نرمشو گذاشت رو لبام مک میزد آروم منم همراهیش کردم یکم صاف شدم دوتا دستامو رو صورتش گذاشتم من:جونگ کوک کوک:جانم من:یه قول ابدی بهم میدی کوک:تو جون بخواه من:قول بده همیشه همینطوری بمونیم و اگر منو دوست داری به جون من قسم بخور که همیشه همینطوری کنارم باشی من بهت عادت کردم عادت چیه وابسته ام قول میدی کوک:من به جون تو قول میدم که تا ابد تا لحظه و تا اون دنیام کنارت باشم وابستگی؟ من معتادتم آخه من:دلتو نزنم یه وقت کسی که معتاده بعد میره سراغ یکی دیگه
از زبون جونگ کوک
چشمامو بسته بودم سرمو دادم عقب و گذاشتم رو مبل که حس کردم یه چیزی آروم اومد رو پام و سیب گلومو بوسید چشمامو باز کردم دیدم هاناست تا دیدمش خستگیو از تنم برد هانا:کوکیه من من:فرشته کوچولویه من بردمش تو بغلم بدنشو چسبوندم به بدن خودم سرمو بردم تو گردنش موهاشو نوازش کردم گردنشو بوس میکردم و مک میزدم هانا:خسته ای کوکیه من نگاش کردم من:دم مرگم باشم تو رو ببینم زنده میشم لبخندی زد مثل همیشه چال لپش معلوم شد لبامو گذاشتم رو لباش
از زبون خودم
لبایه نرمشو گذاشت رو لبام مک میزد آروم منم همراهیش کردم یکم صاف شدم دوتا دستامو رو صورتش گذاشتم من:جونگ کوک کوک:جانم من:یه قول ابدی بهم میدی کوک:تو جون بخواه من:قول بده همیشه همینطوری بمونیم و اگر منو دوست داری به جون من قسم بخور که همیشه همینطوری کنارم باشی من بهت عادت کردم عادت چیه وابسته ام قول میدی کوک:من به جون تو قول میدم که تا ابد تا لحظه و تا اون دنیام کنارت باشم وابستگی؟ من معتادتم آخه من:دلتو نزنم یه وقت کسی که معتاده بعد میره سراغ یکی دیگه
۴۵.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.