مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی

مهربان هستی ولی نامهربانی میکنی
شور در سر داری و داری جوانی میکنی

مرغ عشقی و پر از حسرت نگاهت میکنم
دورترها می نشینی نغمه خانی میکنی

تا بسوزانی دل این شیر در زنجیر را
شوخ و شنگ و دلربا آهو دوانی میکنی

من نمیدانم چرا وقتی قرار بوسه نیست
باز هم لبهای خود را ارغوانی میکنی

مطمئن هستم برای کشتن من اینچنین
پلکها را تیر و ابرو را کمانی میکنی

روز روشن بافه بافه شانه بر مو میکشی
روی هم میریزی و با شب تبانی میکنی

تا میایم بیخیال گریه ی هر شب شوم
با خیالت میرسی پادرمیانی میکنی

خود بگو اصلن چه معنی میدهد این کارها
آخرش از دست خود، من را روانی میکنی

عاشقی جرم است و من پرونده ام سنگین شده
بس که هر شب شعری از من بایگانی میکنی

کانال عاشقانه های #شهراد_ميدرى
دیدگاه ها (۱)

فواره وار، سر به هوايي و سر به زيرچون تلخي شراب، دل آزار و د...

صدایم کن در این باران، صدا را دوست میدارمتو باشی عاشقی در ای...

شمال و جنگل و کلبه فراهم کردنش با منحریرِ سبزِ شالی خیسِ نم ...

دوباره نیمه شب است و خودت که می دانی؟من و خیال تو و این سکوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط