بخت سیاه سفید
ویو ات
نه نه من باید فرار کنم نمیشه اینجوری نمیشه رفتم دوشو باز کردم که مثلا رفتم حمام یک پنجر کوچیک داشت تو حموم رفتم در اونو باز کردم وای اخ چقدر گنده شدم نمیتونم بیام بیرون اخ ای کمرم بلخره بعد اون همه درد امدم بیرون وای جلوی در این همه بادیگارد یکم دور ور رو نگاه کردم دیدم چند تا کارتون اونجاست رفتم اون هارو رو هم گذاشتم رفتم بالا ازش وای داشتم میرفتم بالا داشت تکون میخورد اخرش رسیدم بالا همه کارتون ها افتاد پایین گفت وای خدا بهم رحم کرد اخجون رفتم بیرون با تمام سرعت میدویدم پاهام دیگه نای دویدن نداشت رفتم خونی کوک (گایز کوک با ات هم دبیرستانی بودن بخاطر همین کوک عاشق ات شد بود و میخواست باهاش ازدواج کنه)
ات: کوک با چشمای اشکی
کوک: تا ات دیدم دست خودم نبود چیکار میکنم یهو لب ات بوسیدم به خودم امد ات پرید بغلم
نه نه من باید فرار کنم نمیشه اینجوری نمیشه رفتم دوشو باز کردم که مثلا رفتم حمام یک پنجر کوچیک داشت تو حموم رفتم در اونو باز کردم وای اخ چقدر گنده شدم نمیتونم بیام بیرون اخ ای کمرم بلخره بعد اون همه درد امدم بیرون وای جلوی در این همه بادیگارد یکم دور ور رو نگاه کردم دیدم چند تا کارتون اونجاست رفتم اون هارو رو هم گذاشتم رفتم بالا ازش وای داشتم میرفتم بالا داشت تکون میخورد اخرش رسیدم بالا همه کارتون ها افتاد پایین گفت وای خدا بهم رحم کرد اخجون رفتم بیرون با تمام سرعت میدویدم پاهام دیگه نای دویدن نداشت رفتم خونی کوک (گایز کوک با ات هم دبیرستانی بودن بخاطر همین کوک عاشق ات شد بود و میخواست باهاش ازدواج کنه)
ات: کوک با چشمای اشکی
کوک: تا ات دیدم دست خودم نبود چیکار میکنم یهو لب ات بوسیدم به خودم امد ات پرید بغلم
۹.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.