جین: کوک میبینم که رژیمتو ول کردی
جین: کوک میبینم که رژیمتو ول کردی
کوک: ولی من الان پاستا میخوام
جین: مراقبه رژیمه غذاییت باش
کوک: باشه بعده گرمی حسابی رژیم میگیرم
جین: خوبه
بلاخره سفارشامون رسید بوی پاستا کله خونه رو برداشته بود
میزو اماده کردیمو دوره هم جمع شدیم
تهیونگ: خیلی خوشمزست
ا ت: اوهوم
تهیونگ: خیلی پاستاش خوشمزه بود
جیمین: اره تو تا خرخره خوردی
کوک: لذت بردم
یانگ: اوهوم
رفتم پیششون
ا ت: نکنه امشبم مثله دیشبه اینجوری دوره هم جمع شدین
تهیونگ: نه من دیگه غلط بکنم
یانگ: اون فیلمو واسه ی چی تو گوشیت نگه داشتی؟
ا ت: دیگه یه جایی لازمم میشه
یانگ: چیکار میخوای بکنی؟
ا ت: دیگه
ا ت: یه راهیه که خانوم خانوما منو اذیت نکنی البته نه فقط تو بلکه سه تا مکنه ها
کوک: من که تا حالا کاری نکردم
ا ت: می دونم ولی اون دوتای دیگه خیلی کارا سره من کردن
جیمین: مـ.مثلا؟
ا ت: مثلا اینکه ازم مخفی کردی داداشم با جنی قرار میز...(گوپس رید:)
تهیونگ: چییی؟
کوک: هیونگ چیکار میکنه؟!
یانگ: کُرکام!
جیمین: اتتت
تهیونگ: تو الان چی گفتی؟
خدایا چرا زمین دهن وا نمیکنه برم توش
کوک: بگو دیگه
یانگ: چرا به من نگفتی
ا ت: لو رفتم دیگه جیمین خودت جمعش کن
کوک: ینی چی جیمین جمش کن؟!
جیمین: یه لحظه صبر کنین
جیمین: از دسته تو ا ت
ا ت: خیله خب بابا حالا که خبر نگارا نفهمیدن
جیمین: هعی
تهیونگ: میگی چی شده یا بزنمت
جیمین: بابا هیونگ با جنی قرار میزاره تموم شد؟
کوک: وااا(دهنش باز)
یانگ: واقعا؟
جیمین: اره
جیمین: این یه رازه نباید کسی بدونه اوکی؟ تهیونگ: باشهولی چرا هیونگ فقط به تو گفت
جیمین: هیونگ به منم نمیخواست بگه ولی تو یه وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد بهم بگه
یانگ: اصن قابله باور نیست ینی جنی همون دختره ایه که مینگ یو همش در بارش صحبت میکرد
ا ت: هوم
یانگ: عررر تو و جنی...
ا ت: دیگه اونطوری نیستیم
یانگ: ینی واسه ی همین مینگ یو تورو برای مترجمی شون استخدام کرد؟
ا ت: اوهوم
یانگ: من فکر میکردم فقط برای اینکه باهاشون مشکل داری اینکارو کرده نمیدونستم اینطوریه
ا ت: هوم
ا ت: وایی سر درد شدم
جیمین: برو یه جا بشین برات یه قرص میارم
به حرفش گوش دادمو رفتم رو کاناپه نشستم که برام یه قرص اورد خوردم
ا ت: ممنون
جیمین: حالت خوبه؟
ات: اوهوم چیزی نیست یه سر درده کوچیک بود
ا ت: ساعت چنده؟
جیمین: 1
ا ت: چقدر زود شب شد
ا ت: میرم میخوابم وگرنه ساعته خوابم بهم میخوره
جیمین: اوکی شب بخیر
ا ت: شب بخیر
رفتم پیشه یانگ
ا ت: یانگ میتونم ازت یه چیزی بخوام
یانگ: بگو
ا ت: میتونم امشب تنها بخوابم اخه میترسم مریض باشم تو هم مریض شی
یانگ: باشه اشکال نداره
ا ت: ممنون شب بخیر
یانگ: شب بخیر
...
کوک: ولی من الان پاستا میخوام
جین: مراقبه رژیمه غذاییت باش
کوک: باشه بعده گرمی حسابی رژیم میگیرم
جین: خوبه
بلاخره سفارشامون رسید بوی پاستا کله خونه رو برداشته بود
میزو اماده کردیمو دوره هم جمع شدیم
تهیونگ: خیلی خوشمزست
ا ت: اوهوم
تهیونگ: خیلی پاستاش خوشمزه بود
جیمین: اره تو تا خرخره خوردی
کوک: لذت بردم
یانگ: اوهوم
رفتم پیششون
ا ت: نکنه امشبم مثله دیشبه اینجوری دوره هم جمع شدین
تهیونگ: نه من دیگه غلط بکنم
یانگ: اون فیلمو واسه ی چی تو گوشیت نگه داشتی؟
ا ت: دیگه یه جایی لازمم میشه
یانگ: چیکار میخوای بکنی؟
ا ت: دیگه
ا ت: یه راهیه که خانوم خانوما منو اذیت نکنی البته نه فقط تو بلکه سه تا مکنه ها
کوک: من که تا حالا کاری نکردم
ا ت: می دونم ولی اون دوتای دیگه خیلی کارا سره من کردن
جیمین: مـ.مثلا؟
ا ت: مثلا اینکه ازم مخفی کردی داداشم با جنی قرار میز...(گوپس رید:)
تهیونگ: چییی؟
کوک: هیونگ چیکار میکنه؟!
یانگ: کُرکام!
جیمین: اتتت
تهیونگ: تو الان چی گفتی؟
خدایا چرا زمین دهن وا نمیکنه برم توش
کوک: بگو دیگه
یانگ: چرا به من نگفتی
ا ت: لو رفتم دیگه جیمین خودت جمعش کن
کوک: ینی چی جیمین جمش کن؟!
جیمین: یه لحظه صبر کنین
جیمین: از دسته تو ا ت
ا ت: خیله خب بابا حالا که خبر نگارا نفهمیدن
جیمین: هعی
تهیونگ: میگی چی شده یا بزنمت
جیمین: بابا هیونگ با جنی قرار میزاره تموم شد؟
کوک: وااا(دهنش باز)
یانگ: واقعا؟
جیمین: اره
جیمین: این یه رازه نباید کسی بدونه اوکی؟ تهیونگ: باشهولی چرا هیونگ فقط به تو گفت
جیمین: هیونگ به منم نمیخواست بگه ولی تو یه وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد بهم بگه
یانگ: اصن قابله باور نیست ینی جنی همون دختره ایه که مینگ یو همش در بارش صحبت میکرد
ا ت: هوم
یانگ: عررر تو و جنی...
ا ت: دیگه اونطوری نیستیم
یانگ: ینی واسه ی همین مینگ یو تورو برای مترجمی شون استخدام کرد؟
ا ت: اوهوم
یانگ: من فکر میکردم فقط برای اینکه باهاشون مشکل داری اینکارو کرده نمیدونستم اینطوریه
ا ت: هوم
ا ت: وایی سر درد شدم
جیمین: برو یه جا بشین برات یه قرص میارم
به حرفش گوش دادمو رفتم رو کاناپه نشستم که برام یه قرص اورد خوردم
ا ت: ممنون
جیمین: حالت خوبه؟
ات: اوهوم چیزی نیست یه سر درده کوچیک بود
ا ت: ساعت چنده؟
جیمین: 1
ا ت: چقدر زود شب شد
ا ت: میرم میخوابم وگرنه ساعته خوابم بهم میخوره
جیمین: اوکی شب بخیر
ا ت: شب بخیر
رفتم پیشه یانگ
ا ت: یانگ میتونم ازت یه چیزی بخوام
یانگ: بگو
ا ت: میتونم امشب تنها بخوابم اخه میترسم مریض باشم تو هم مریض شی
یانگ: باشه اشکال نداره
ا ت: ممنون شب بخیر
یانگ: شب بخیر
...
۱۸.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.