«عشق مافیا»
«عشق مافیا»
پارت ۱۱
جیسو : اون اون نکنه اون لیاست
کوک : لیا؟
جیسو ویو
نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم لیا بهترین دوستم بود تنها کسی که میتونستم باهاش درد و دل کنم و همه چیمو بهش بگم نمیخواستم از دستش بدم
کوک : پیاده شو رسیدیم بیمارستان
جیسو : بریم
کوک : مریضی به اسم لیا رو الان اینجا آوردن درسته ؟ میگین کجا بردنش
پرستار : بله الان آوردنش اینجا الان تو آی سی یو هست
کوک : باشه ممنون
جیسو : آقای دکتر میتونیم ببینیمش
دکتر : آره ولی فقط یکیتون بره
جیسو : من میرم
کوک ویو
من منتظر موندم تا جیسو برگرده
جیسو : لیا میدونم نمیتونی جوابمو بدی ولی امیدوارم صدامو بشنوی
همیشه کسی که تو سختیا و مشکلات کنارم بود تو بودی من تورو همیشه مثل خواهرم میدونستم پس لطفا ترکم نکن تو نباید ترکم کنی (با داد و گریه)
دکتر: وقتتون تموم شد دیگه باید برین
جیسو : باشه الان میرم ، خدافظ لیا
کوک : اومدی ، بریم؟
جیسو : آره
*کوک و جیسو رفتن تو ماشین
کوک : بریم بستنی بخوریم؟
جیسو :آرههههه
کوک : من موزی میخوام تو چی ؟
جیسو : من شکلاتی
جیسو ویو
کوک رفت برای خودش و من بستنی بگیره
(پرش زمانی به یه ماه بعد)
جیسو ویو
لیا تقریبا دو هفتست که مرخص شده الان ساعت هفته صبحه من دارم بر مدرسه آماده میشم
کوک : آماده شدی ؟ بیا دیگه دیر شد
جیسو : اومدم دیگهههه
کوک ویو
من کفش پوشیدم و منتظر جیسو شدم تا بیاد
*جیسو و کوک رفتن مدرسه
جیسو : سلام لیا
لیا : سلام بیا بریم کلاس
جیسو : باشه
معلم : خب سلام بچه ها میخواستم یه خبری رو بهتون بدم پس ساکت باشید ما فردا میریم اردو پس هرکی میخواد بیاد رضایت نامه از پدر و مادرش میگیره وسایلشو جمع میکنه و میاد
جیسو ویو
زنگ خورد منو لیا و کوک رفتیم سالن غذا خوری غذامونو گرفتیم
کوک : من که مامان بابام آمریکان از کی رضایت نامه بگیرم ؟
جیسو : کسی مث پدر بزرگ مادر بزرگ یا خاله و ... نداری؟
کوک : چرا مامان بزرگم اینجا تنها زندگی میکنه ولی من زیاد باهاش خوب نیستم اصلا میتونم رضایت نامه رو از خانم پارک بگیرم
جیسو : فکر خوبیه
لیا : راستی من بعد اردو میخوام یه مهمونی بگیرم شما هم میاین مگه نه
کوک و جیسو : معلونه که میایم(هر دوشون خندیدن)
جیسو ویو
زنگ خونه خورد من رفتم سوار ماشین شم که یدفه یکی از پشت زد تو سرم و بیهوش شدم و همین الان اینجا بهوش اومدم
جیسو : اینجا کجاست من کجام این لعنتی رو از رو سرم بردارید
* یدفه یکی اونو از رو سر جیسو برداشت
... : خب خب ببین کی اینجاست دختر فک نمیکردی کار من باشه نه ؟
جیسو : لیاااا؟
پارت ۱۱
جیسو : اون اون نکنه اون لیاست
کوک : لیا؟
جیسو ویو
نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم لیا بهترین دوستم بود تنها کسی که میتونستم باهاش درد و دل کنم و همه چیمو بهش بگم نمیخواستم از دستش بدم
کوک : پیاده شو رسیدیم بیمارستان
جیسو : بریم
کوک : مریضی به اسم لیا رو الان اینجا آوردن درسته ؟ میگین کجا بردنش
پرستار : بله الان آوردنش اینجا الان تو آی سی یو هست
کوک : باشه ممنون
جیسو : آقای دکتر میتونیم ببینیمش
دکتر : آره ولی فقط یکیتون بره
جیسو : من میرم
کوک ویو
من منتظر موندم تا جیسو برگرده
جیسو : لیا میدونم نمیتونی جوابمو بدی ولی امیدوارم صدامو بشنوی
همیشه کسی که تو سختیا و مشکلات کنارم بود تو بودی من تورو همیشه مثل خواهرم میدونستم پس لطفا ترکم نکن تو نباید ترکم کنی (با داد و گریه)
دکتر: وقتتون تموم شد دیگه باید برین
جیسو : باشه الان میرم ، خدافظ لیا
کوک : اومدی ، بریم؟
جیسو : آره
*کوک و جیسو رفتن تو ماشین
کوک : بریم بستنی بخوریم؟
جیسو :آرههههه
کوک : من موزی میخوام تو چی ؟
جیسو : من شکلاتی
جیسو ویو
کوک رفت برای خودش و من بستنی بگیره
(پرش زمانی به یه ماه بعد)
جیسو ویو
لیا تقریبا دو هفتست که مرخص شده الان ساعت هفته صبحه من دارم بر مدرسه آماده میشم
کوک : آماده شدی ؟ بیا دیگه دیر شد
جیسو : اومدم دیگهههه
کوک ویو
من کفش پوشیدم و منتظر جیسو شدم تا بیاد
*جیسو و کوک رفتن مدرسه
جیسو : سلام لیا
لیا : سلام بیا بریم کلاس
جیسو : باشه
معلم : خب سلام بچه ها میخواستم یه خبری رو بهتون بدم پس ساکت باشید ما فردا میریم اردو پس هرکی میخواد بیاد رضایت نامه از پدر و مادرش میگیره وسایلشو جمع میکنه و میاد
جیسو ویو
زنگ خورد منو لیا و کوک رفتیم سالن غذا خوری غذامونو گرفتیم
کوک : من که مامان بابام آمریکان از کی رضایت نامه بگیرم ؟
جیسو : کسی مث پدر بزرگ مادر بزرگ یا خاله و ... نداری؟
کوک : چرا مامان بزرگم اینجا تنها زندگی میکنه ولی من زیاد باهاش خوب نیستم اصلا میتونم رضایت نامه رو از خانم پارک بگیرم
جیسو : فکر خوبیه
لیا : راستی من بعد اردو میخوام یه مهمونی بگیرم شما هم میاین مگه نه
کوک و جیسو : معلونه که میایم(هر دوشون خندیدن)
جیسو ویو
زنگ خونه خورد من رفتم سوار ماشین شم که یدفه یکی از پشت زد تو سرم و بیهوش شدم و همین الان اینجا بهوش اومدم
جیسو : اینجا کجاست من کجام این لعنتی رو از رو سرم بردارید
* یدفه یکی اونو از رو سر جیسو برداشت
... : خب خب ببین کی اینجاست دختر فک نمیکردی کار من باشه نه ؟
جیسو : لیاااا؟
۲۰.۰k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.