ازدواج اجباری♥ p14
داشتم فیلم ترسناک میدیدم که یهو صدای وارد شدن رمز در امد
یعنی کی میتونه یه زانبی باشه؟ یه ماهیتابه برداشتم رفتم سمت در تا درو باز کرد جیغ زدم باماهیتابه زدم تو کلش
ویو ته
رسیدم دم خونه پیاده شدم از ماشین رمز درو وارد کردم تا میخواستم وار خونه بشم یه چیزی خورد تو کلم و باعث شد بیولتم زمین(یاد مارتون راپنزل افتادم😂🚶♀️)
ویو ات
برگشتم ببینم کیه یهو دیدم که تهیونگه بیهوش شد یعنی انقدر محکم زدم
ات: ته تههه بیدار شو داری میترسونیم
ته: آروم چشامو باز کردم دیدم ات گریه میکنه تامیخواستم حرف بزنم نگاهم به بدنش افتاد این چیه پوشیده خدایا چقدر بدنش سفیدع
ات: تههه بیدار شدی خوبی
ته: ممنون بابت استقبال گرمت اخخ کلمممم
ات: خب به من چه میخواستی بهم زنگ بزنی
که ی هو یادم افتاد چه لباسی پوشیدم
ات: جیغغغ نگام نکنننن
ته. به من چه خودش لباس میپوشه به من گیر میده
ات بدو بدو رفت داخل اتاقش لباسشو عوض کرد امد پایین
ات. خوبی الان؟
ته. اره خوبم کمک کن پاشم
ات از دست ته گرفتو بلندش کرد بعد در خونه رو بست ته رو کذاشت رو کاناپه
ات. بزور جلو خندشو میگره
ته. چیه خیلی ضایعس که بزور جلو خندتو گرفتی
ات. ترکید از خنده
ته. یاچیشده بلند شد رفت جلو آینه دید پیشونیش کلا قرمز شده
ته. اتتتتت
ات. الفرار
نزدیک ۱ساعت داشتن میدویدن
ته. دیگه... بسه... نفسم.. نمیاد(نفس زنان)
ات. اره.. بریم بخوابیم تو خسته نیستی؟
ته. چرا.. اما یادت باشه تخت یدونس
ات. قرار نیست که همدیگه رو بخوریم بریم بخوابیم رفتن بالا تو اتاق
ات. با این لباسا میخوابی؟
ته. لباس نیاوردم تو این خونه
ات. بیا بهت یه لباس بدم
ته. چه لباسی لباس های تو همشون برام تنگ میشن
ات. نه یکی دارم خیلی گشاده
ته. بده ببینم
ات. بیا ببین
ته. عمرا اینو بپوشم
ات. نپوش به جهنم
ته. خیله خب حالا که انقدر اسرار میکنی بده رفت پوشید امد(عکسشو گذاشتم)
ات. وای خدا چقدر باحال شدی(خنده)
ته. یه چیزی یادم امد
ات. چی؟
ته. من بدون لباس میخوابم
ات. امروز رو با لباس بخواب هوا سرده
ته. هم باشه
خوابیدن
ویو صبح ات
بیدارشدم دیدم تهیونگ داره اماده میشه چقدر به خودش رسیده یعنی کجا میره؟
ته. صب بخیر
ات. صبح بخیر کجامیری
ته. یه جایی
ات. منم قرارع امروز برم یه جایی
ات هم رفت دوش گرفت امد بیرون موهاشو خشک کرد رفت صبحونه خورد(ته خیلی وقته از خونه رفته) رفت یه لباس خیلی خوشگل پوشید(عکسشو گذاشتم) یه ارایش کرد موهاشو باز گذاشت ادکلن زد و رفت از خونه زد بیرون به تهیون پیام داد
ات. عشقم من دارم میام همون کافه ای که گفتی
تهیون. باشه منم منتظرتم
ات گوشی رو گذاشت تو جیبش یه نفس عمیق کشید ورفت طرف کافه تا وارد شد با چیزی که دید شکه شد..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۲۰تا لایک
۲۰تا کامنت
یعنی کی میتونه یه زانبی باشه؟ یه ماهیتابه برداشتم رفتم سمت در تا درو باز کرد جیغ زدم باماهیتابه زدم تو کلش
ویو ته
رسیدم دم خونه پیاده شدم از ماشین رمز درو وارد کردم تا میخواستم وار خونه بشم یه چیزی خورد تو کلم و باعث شد بیولتم زمین(یاد مارتون راپنزل افتادم😂🚶♀️)
ویو ات
برگشتم ببینم کیه یهو دیدم که تهیونگه بیهوش شد یعنی انقدر محکم زدم
ات: ته تههه بیدار شو داری میترسونیم
ته: آروم چشامو باز کردم دیدم ات گریه میکنه تامیخواستم حرف بزنم نگاهم به بدنش افتاد این چیه پوشیده خدایا چقدر بدنش سفیدع
ات: تههه بیدار شدی خوبی
ته: ممنون بابت استقبال گرمت اخخ کلمممم
ات: خب به من چه میخواستی بهم زنگ بزنی
که ی هو یادم افتاد چه لباسی پوشیدم
ات: جیغغغ نگام نکنننن
ته. به من چه خودش لباس میپوشه به من گیر میده
ات بدو بدو رفت داخل اتاقش لباسشو عوض کرد امد پایین
ات. خوبی الان؟
ته. اره خوبم کمک کن پاشم
ات از دست ته گرفتو بلندش کرد بعد در خونه رو بست ته رو کذاشت رو کاناپه
ات. بزور جلو خندشو میگره
ته. چیه خیلی ضایعس که بزور جلو خندتو گرفتی
ات. ترکید از خنده
ته. یاچیشده بلند شد رفت جلو آینه دید پیشونیش کلا قرمز شده
ته. اتتتتت
ات. الفرار
نزدیک ۱ساعت داشتن میدویدن
ته. دیگه... بسه... نفسم.. نمیاد(نفس زنان)
ات. اره.. بریم بخوابیم تو خسته نیستی؟
ته. چرا.. اما یادت باشه تخت یدونس
ات. قرار نیست که همدیگه رو بخوریم بریم بخوابیم رفتن بالا تو اتاق
ات. با این لباسا میخوابی؟
ته. لباس نیاوردم تو این خونه
ات. بیا بهت یه لباس بدم
ته. چه لباسی لباس های تو همشون برام تنگ میشن
ات. نه یکی دارم خیلی گشاده
ته. بده ببینم
ات. بیا ببین
ته. عمرا اینو بپوشم
ات. نپوش به جهنم
ته. خیله خب حالا که انقدر اسرار میکنی بده رفت پوشید امد(عکسشو گذاشتم)
ات. وای خدا چقدر باحال شدی(خنده)
ته. یه چیزی یادم امد
ات. چی؟
ته. من بدون لباس میخوابم
ات. امروز رو با لباس بخواب هوا سرده
ته. هم باشه
خوابیدن
ویو صبح ات
بیدارشدم دیدم تهیونگ داره اماده میشه چقدر به خودش رسیده یعنی کجا میره؟
ته. صب بخیر
ات. صبح بخیر کجامیری
ته. یه جایی
ات. منم قرارع امروز برم یه جایی
ات هم رفت دوش گرفت امد بیرون موهاشو خشک کرد رفت صبحونه خورد(ته خیلی وقته از خونه رفته) رفت یه لباس خیلی خوشگل پوشید(عکسشو گذاشتم) یه ارایش کرد موهاشو باز گذاشت ادکلن زد و رفت از خونه زد بیرون به تهیون پیام داد
ات. عشقم من دارم میام همون کافه ای که گفتی
تهیون. باشه منم منتظرتم
ات گوشی رو گذاشت تو جیبش یه نفس عمیق کشید ورفت طرف کافه تا وارد شد با چیزی که دید شکه شد..
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
۲۰تا لایک
۲۰تا کامنت
۱۸.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.