ازدواج اجباری♥ p13
ات. اوکی
ات و لیا اماده شدن
ات رفت پیش کتابخونه ای که لیا گفت
ات. لیااا(ذوق)
لیا.عنترررر 🫂
همه مردم. 😳😐
لیا. چتونه ادم ندیدین؟
همه مردم. 🚶♀️🚶♂️🚶♀️
ات. بریم خرید کارت ته رو گرفتم
لیا. پس همه چی به حساب تو
ات. ارههه
رفتن خرید کلی چیز میز خرید بعد5ساعت
ات. لیا من مردم توان راه رفتنو ندارم دیگه
لیا. منم بیا بریم تاکسی بگیریم
ات. بریم
رفتن تاکسی گرفتنو هرکی رفت خونشون
ات: بزار ببینم تهیون چیکار میکنه
ات. سلام عشقم چخبر
تهیون. سلام ملوسم خوبم تو چخبر
ات. خوبم میگم میای همدیگه رو برای اولین بارببینیم؟
تهیون. اره چرا که نه من امروز کار دارم 2روز دیگه وقتم خالیه
ات. اوکی بای عشقم
تهیون. بای
پرش زمانی به صبح روز مدرسه ویو ات
از خواب بیدار شدم دیدم فقط1ساعت وقت دارم رفتم دستشویی بعد لباسمو پوشیدم موهامو باز گذاشتم بعد یه اریش لایت کردم رقتم پایین حصوله صبحونه نداشتم پس یه سیب برداشتم خوردم چون مدرسه نزدیک بود پیاده رفتم وارد مدرسه شدم که دیدم سوبین داره قربون صدقه ماری میره(گایز تو پارت قبل من لیا گفتم اشتباه گرفتم با فیک عشق ابدی ایم صاری)
ات: اینجا چخبره؟(خنده)
ماری: ات جونم کمکم کن به زور میگه این شیر کاکائو رو بخور
ات. خب دوست داره دیگه بخورش
ماری. ممنون بابت راهنمایی(خنده)
سوبین. ات خواهش میکنم بهش یه چی بگو من به خاطر این با هیونجین قهر کردم
ماری. چیکا کردی؟
سوبین. با هیونجین که7ساله دوستم قهر کردم بخاطرتت
ماری. خدایی؟
سوبین. اره
ماری. باشه میخورمش (منحرف ها شیر کاکائو رو میگهه)
هیونجین: اتتتتت(نفس زنان داد)
ات: برشگت پشت سرش نگا کرد
ات: چته؟
هیونجین. توتوازدواج کردی
ات. اره
هیونجین. اها
ات. وات؟ این همون هیونجینه که خودشو بخاطرم میکشت؟
هیونجین. من دوس دارم خوش بخت بشی پس هرجا خوشحال باشی منم خوشحالم و بابت اون روزم متاسفم
ات. بغلش کرد
هیونجین. چـ چـ چیکار میکنی؟
ات. دوستمو بغل میکنم مشکلیه
هیونجین. دوست واقعا(ذوق)
ات. هوم
ماری. خب شما دوتا هم آشتی کنین
هیونجین. واقعا قدرشو بدون به خاطر تو با من که7سال دوستیم سرد رفتار میکنه بعد باهام قهر میکنه
ماری. دوست شید
سوبین. ببخشید
هیونجین. بخشیدم
زنگ کلاس خورد رقتن تو کلاس ماری پیش سوبین ات هم پیش همون هم صندلیش بودما اسمتش یادم نیست اونجا نشست هیونجین هم تک صندلی
مدرسه تموم شد همه رفتن خونشون
ویو ته
دیگه کارم تمومه چقذر زود تموم شد خب بزار یه ات زنگ بزنم میام نه بابا فکر بد نکنه یه وقت
رفت سوار ماشین شد رفت به سمت خونش(سفر کاری منظورش بیرون شهر بود)
ویو ات
چقدر هوا گرمه رفتم حموم بعد چند مین امدم بیرون حالا که هیچ کس نیست یه نیم تنه شورتک پوشیدم(عکسشو گذاشتم)
ادامه دارد
حمایت کنید 🥺♥
18لایک
ات و لیا اماده شدن
ات رفت پیش کتابخونه ای که لیا گفت
ات. لیااا(ذوق)
لیا.عنترررر 🫂
همه مردم. 😳😐
لیا. چتونه ادم ندیدین؟
همه مردم. 🚶♀️🚶♂️🚶♀️
ات. بریم خرید کارت ته رو گرفتم
لیا. پس همه چی به حساب تو
ات. ارههه
رفتن خرید کلی چیز میز خرید بعد5ساعت
ات. لیا من مردم توان راه رفتنو ندارم دیگه
لیا. منم بیا بریم تاکسی بگیریم
ات. بریم
رفتن تاکسی گرفتنو هرکی رفت خونشون
ات: بزار ببینم تهیون چیکار میکنه
ات. سلام عشقم چخبر
تهیون. سلام ملوسم خوبم تو چخبر
ات. خوبم میگم میای همدیگه رو برای اولین بارببینیم؟
تهیون. اره چرا که نه من امروز کار دارم 2روز دیگه وقتم خالیه
ات. اوکی بای عشقم
تهیون. بای
پرش زمانی به صبح روز مدرسه ویو ات
از خواب بیدار شدم دیدم فقط1ساعت وقت دارم رفتم دستشویی بعد لباسمو پوشیدم موهامو باز گذاشتم بعد یه اریش لایت کردم رقتم پایین حصوله صبحونه نداشتم پس یه سیب برداشتم خوردم چون مدرسه نزدیک بود پیاده رفتم وارد مدرسه شدم که دیدم سوبین داره قربون صدقه ماری میره(گایز تو پارت قبل من لیا گفتم اشتباه گرفتم با فیک عشق ابدی ایم صاری)
ات: اینجا چخبره؟(خنده)
ماری: ات جونم کمکم کن به زور میگه این شیر کاکائو رو بخور
ات. خب دوست داره دیگه بخورش
ماری. ممنون بابت راهنمایی(خنده)
سوبین. ات خواهش میکنم بهش یه چی بگو من به خاطر این با هیونجین قهر کردم
ماری. چیکا کردی؟
سوبین. با هیونجین که7ساله دوستم قهر کردم بخاطرتت
ماری. خدایی؟
سوبین. اره
ماری. باشه میخورمش (منحرف ها شیر کاکائو رو میگهه)
هیونجین: اتتتتت(نفس زنان داد)
ات: برشگت پشت سرش نگا کرد
ات: چته؟
هیونجین. توتوازدواج کردی
ات. اره
هیونجین. اها
ات. وات؟ این همون هیونجینه که خودشو بخاطرم میکشت؟
هیونجین. من دوس دارم خوش بخت بشی پس هرجا خوشحال باشی منم خوشحالم و بابت اون روزم متاسفم
ات. بغلش کرد
هیونجین. چـ چـ چیکار میکنی؟
ات. دوستمو بغل میکنم مشکلیه
هیونجین. دوست واقعا(ذوق)
ات. هوم
ماری. خب شما دوتا هم آشتی کنین
هیونجین. واقعا قدرشو بدون به خاطر تو با من که7سال دوستیم سرد رفتار میکنه بعد باهام قهر میکنه
ماری. دوست شید
سوبین. ببخشید
هیونجین. بخشیدم
زنگ کلاس خورد رقتن تو کلاس ماری پیش سوبین ات هم پیش همون هم صندلیش بودما اسمتش یادم نیست اونجا نشست هیونجین هم تک صندلی
مدرسه تموم شد همه رفتن خونشون
ویو ته
دیگه کارم تمومه چقذر زود تموم شد خب بزار یه ات زنگ بزنم میام نه بابا فکر بد نکنه یه وقت
رفت سوار ماشین شد رفت به سمت خونش(سفر کاری منظورش بیرون شهر بود)
ویو ات
چقدر هوا گرمه رفتم حموم بعد چند مین امدم بیرون حالا که هیچ کس نیست یه نیم تنه شورتک پوشیدم(عکسشو گذاشتم)
ادامه دارد
حمایت کنید 🥺♥
18لایک
۲۰.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.