شب ارزو ها پارت
#شب ارزو ها. #پارت9
"خدافظ
ویو ات)
با کارا رفتیم سمت هتل که وسایل هاشو ورداریم
وقتی رسیدیم کارا گفت که من میرم بیارمشون تو دیگه نیا منم گفتم باشه
منظرش موندم که دیدم اومد
☆خیلی منتظر موندی؟
•نه نه بیا بریم
☆باشه
راه افتادیم به سمت خونه
وقتی رسیدیم گفتم
•کارا رسیدیم پیاده شو
☆باشه
واووو اتت چقدر خونت خوشگلهههههههههه
(میاد داخل خونه)
☆من غششششش
•(میخنده)
خب بیا اتاقتو نشون بدم
ایناها این اتاق توعه چون خیلی پنجره دوست داری
☆واهاهای مرسیییییی توله خودممممم
•توله؟(میخنده)
☆اوهوم
•خب بیا وسایلاتو اینجا بزار بعد بیا پایین با هم شام بخوریم
☆اوکیییییی
ویو کارا)
وسایلمو گذاشتم
ات تو چقدر مهربونی دختر
بعد رفتم پایین دیدم غذا هم روی میز چیده
☆اتتتتتت
•غذای مورد علاقت رامیون
☆اومممممم(میخوره)
واییی خیلی خوش مزس دست پختتو قربون
• خواهش میکنم
(زمان به فردا صبح)
ویو ات}
با یه سر درد مزخرفی از خواب بلند شدم
رفتم سرویس بعد رفتم تو اشپزخونه دیدم کارا صبحونه رو درست کرده
•وای دستت درد نکنه
☆ات خوبی؟ رنگ روت پریده
•اوهوم خوبم
☆وایی تب داری
•نه اوکیم
☆از شانست امروز بخواطر مشکلات لوله کشی دانشگاه تعطیله
•عه اخیشش ولی باید برم کافه بعد برم خوابگاه کلا خیلی کار دارم، وایی سرم
☆نمیشه که تب داری
•نترس چیزیم نمیشه
☆باش نمیشه باتو لج کرد
•اره دیگه
خب من دیگه رفتم عجیبه ساعت 12 عه، بای بای
☆بایی
رفتم سمت کافه دیدم یونجون هم اونجاست
•سلام یونجون
"به به سلا... ات چرا رنگ و روت پریده؟
•یه زره تب دارم
" مطمئنی؟
•اوهوم
خب اول رفتم سمت دستگاه اسپرسو ساز واسه یه مشتری قهوه درست کنم
قهوه رو ریختم بعد روشنش کردم وایستادم تا کامل لیوان پر بشه
(یه ساعت بعد)
داشتم حساب یه مشتری رو میکشیدم و بعد کشیدنم دیگه کسی نبود که سرم گیج رفت سرمو گرفتم
"ات خوبی؟
•ا... ره
که چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
" ات اتت
ویو یونجون)
یهو دیدم ات از حال رفت و افتاد روی زمین ترسیدم چیزیش شده باشه از موقعی که اومده بود حالش بد بود
ادامه دارد.... توی اینجا جا نشد مجبورشدم ادامه پارت نه رو توی پست بعدی بزارم
یوهاهااااااا
حمایت؟
"خدافظ
ویو ات)
با کارا رفتیم سمت هتل که وسایل هاشو ورداریم
وقتی رسیدیم کارا گفت که من میرم بیارمشون تو دیگه نیا منم گفتم باشه
منظرش موندم که دیدم اومد
☆خیلی منتظر موندی؟
•نه نه بیا بریم
☆باشه
راه افتادیم به سمت خونه
وقتی رسیدیم گفتم
•کارا رسیدیم پیاده شو
☆باشه
واووو اتت چقدر خونت خوشگلهههههههههه
(میاد داخل خونه)
☆من غششششش
•(میخنده)
خب بیا اتاقتو نشون بدم
ایناها این اتاق توعه چون خیلی پنجره دوست داری
☆واهاهای مرسیییییی توله خودممممم
•توله؟(میخنده)
☆اوهوم
•خب بیا وسایلاتو اینجا بزار بعد بیا پایین با هم شام بخوریم
☆اوکیییییی
ویو کارا)
وسایلمو گذاشتم
ات تو چقدر مهربونی دختر
بعد رفتم پایین دیدم غذا هم روی میز چیده
☆اتتتتتت
•غذای مورد علاقت رامیون
☆اومممممم(میخوره)
واییی خیلی خوش مزس دست پختتو قربون
• خواهش میکنم
(زمان به فردا صبح)
ویو ات}
با یه سر درد مزخرفی از خواب بلند شدم
رفتم سرویس بعد رفتم تو اشپزخونه دیدم کارا صبحونه رو درست کرده
•وای دستت درد نکنه
☆ات خوبی؟ رنگ روت پریده
•اوهوم خوبم
☆وایی تب داری
•نه اوکیم
☆از شانست امروز بخواطر مشکلات لوله کشی دانشگاه تعطیله
•عه اخیشش ولی باید برم کافه بعد برم خوابگاه کلا خیلی کار دارم، وایی سرم
☆نمیشه که تب داری
•نترس چیزیم نمیشه
☆باش نمیشه باتو لج کرد
•اره دیگه
خب من دیگه رفتم عجیبه ساعت 12 عه، بای بای
☆بایی
رفتم سمت کافه دیدم یونجون هم اونجاست
•سلام یونجون
"به به سلا... ات چرا رنگ و روت پریده؟
•یه زره تب دارم
" مطمئنی؟
•اوهوم
خب اول رفتم سمت دستگاه اسپرسو ساز واسه یه مشتری قهوه درست کنم
قهوه رو ریختم بعد روشنش کردم وایستادم تا کامل لیوان پر بشه
(یه ساعت بعد)
داشتم حساب یه مشتری رو میکشیدم و بعد کشیدنم دیگه کسی نبود که سرم گیج رفت سرمو گرفتم
"ات خوبی؟
•ا... ره
که چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
" ات اتت
ویو یونجون)
یهو دیدم ات از حال رفت و افتاد روی زمین ترسیدم چیزیش شده باشه از موقعی که اومده بود حالش بد بود
ادامه دارد.... توی اینجا جا نشد مجبورشدم ادامه پارت نه رو توی پست بعدی بزارم
یوهاهااااااا
حمایت؟
- ۳.۵k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط