فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۳۲
.
.
صبح
تهیونگ:صدای زنگ اومد و بلند شدم و ا.ت و بغل خودم دیدم به صورت کیوتش نگاه کردم
و گفتم:کاش میتونستم یه زن مثل تو گیر بیارم و رفتم سمت دبلیو سی wc
و آبی به صورتم زدم
تهیونگ:خدایا امروز و به خیر بگذرونیم
و صورتمو خشک کردم و رفتم بیرون
ا.ت هنوز خواب بود
تهیونگ:اجی کوشولوی من عروسک خوشگل نمیخوای بلندشی(منم از این داداشا میخوام )
ا.ت:فقط یزره دیگه بخوابم
تهیونگ:اینو گفت و یهو مث جن زده ها بلند شد
ا.ت:مدرسه ، شوگا ، جیمین،بدبختی ، خجالت ، جیا و اکیپش ، دخترا و پسرا ، عررر بدبختی....
تهیونگ: وی در حال پاره شدن هست
ا.ت:اعا چرا میخندی ا
که خودشم خندش گرفت
تهیونگ:آیی دلم وای خدا ا.ت
ا.ت:خیله خب پیش به سوی بدبختی
تهیونگ:بریم
رفتیم آماده شدیم لباسامونم پوشیدیم صبحونه خوردیم و راه افتادیم
ا.ت:هعیی روز بد بختی
تهیونگ:چرا
ا.ت:چون فردای روزی هست که دو نفر بهم اعتراف کردن هوففففف (دلتم بخواد)
تهیونگ:میدونم او که خیلی خوشبختی حالا من و بگو ینفر نگاه چپ نمیندازه (آخه برادرم کل دنیا تورو میخوان بعد تو اینو میگی استغفرالله)
ا.ت:ناراحت نباش
که یهو جیمین و شوگا از پشتشون بدو بدو اومدن
ا.ت:یاااا مثل آدم نمیتونین بیاین
شوگا:نه
جیمین:🤦
تهیونگ:خو بریم دیگه
جونگکوک از دور:وایسین و بدو بدو اومد
جونگکوک:نفس نفس وایی چقدر تند میرین
جیهوپ:یاااااا منو جا گذاشتین
ا.ت:نظرتون چیه دو دقیقه دیگه بمونیم شاید میونگ و لیا هم بیان
جیمین: دو دقیقه زیاده همین الان دارن میان
و همه:😂
لیا:هاییب بر دوزتان
میونگ: هایی بر گوزتان
همه:😂😂😂
ا.ت:شتت
خو بریم دیگه مدرسه دیر میشه
میونگ:اولین روزیه که میبینم آنقدر خوشحالی هانن بگو ببینم چیه
ا.ت:یه نگاه به تهیونگ کردم به لطف داداشم
حالم بهتره
شوگا:ا واقعا
ا.ت:آهوم
شوگا:عاا اوکی
.
.
.
پایان پارت ۳۲
بچه ها ببخشید کم بود چون سرم خیلی شلوغه هر روز خریدم
حمایت شه قشنگا💖💗💜🩷♥️
گذر سال
پارت ۳۲
.
.
صبح
تهیونگ:صدای زنگ اومد و بلند شدم و ا.ت و بغل خودم دیدم به صورت کیوتش نگاه کردم
و گفتم:کاش میتونستم یه زن مثل تو گیر بیارم و رفتم سمت دبلیو سی wc
و آبی به صورتم زدم
تهیونگ:خدایا امروز و به خیر بگذرونیم
و صورتمو خشک کردم و رفتم بیرون
ا.ت هنوز خواب بود
تهیونگ:اجی کوشولوی من عروسک خوشگل نمیخوای بلندشی(منم از این داداشا میخوام )
ا.ت:فقط یزره دیگه بخوابم
تهیونگ:اینو گفت و یهو مث جن زده ها بلند شد
ا.ت:مدرسه ، شوگا ، جیمین،بدبختی ، خجالت ، جیا و اکیپش ، دخترا و پسرا ، عررر بدبختی....
تهیونگ: وی در حال پاره شدن هست
ا.ت:اعا چرا میخندی ا
که خودشم خندش گرفت
تهیونگ:آیی دلم وای خدا ا.ت
ا.ت:خیله خب پیش به سوی بدبختی
تهیونگ:بریم
رفتیم آماده شدیم لباسامونم پوشیدیم صبحونه خوردیم و راه افتادیم
ا.ت:هعیی روز بد بختی
تهیونگ:چرا
ا.ت:چون فردای روزی هست که دو نفر بهم اعتراف کردن هوففففف (دلتم بخواد)
تهیونگ:میدونم او که خیلی خوشبختی حالا من و بگو ینفر نگاه چپ نمیندازه (آخه برادرم کل دنیا تورو میخوان بعد تو اینو میگی استغفرالله)
ا.ت:ناراحت نباش
که یهو جیمین و شوگا از پشتشون بدو بدو اومدن
ا.ت:یاااا مثل آدم نمیتونین بیاین
شوگا:نه
جیمین:🤦
تهیونگ:خو بریم دیگه
جونگکوک از دور:وایسین و بدو بدو اومد
جونگکوک:نفس نفس وایی چقدر تند میرین
جیهوپ:یاااااا منو جا گذاشتین
ا.ت:نظرتون چیه دو دقیقه دیگه بمونیم شاید میونگ و لیا هم بیان
جیمین: دو دقیقه زیاده همین الان دارن میان
و همه:😂
لیا:هاییب بر دوزتان
میونگ: هایی بر گوزتان
همه:😂😂😂
ا.ت:شتت
خو بریم دیگه مدرسه دیر میشه
میونگ:اولین روزیه که میبینم آنقدر خوشحالی هانن بگو ببینم چیه
ا.ت:یه نگاه به تهیونگ کردم به لطف داداشم
حالم بهتره
شوگا:ا واقعا
ا.ت:آهوم
شوگا:عاا اوکی
.
.
.
پایان پارت ۳۲
بچه ها ببخشید کم بود چون سرم خیلی شلوغه هر روز خریدم
حمایت شه قشنگا💖💗💜🩷♥️
۳.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.