فیک جیمین
فیک جیمین
تنهای تنها
port14
.
.
که یهو جیغ یکی از بچه ها در اومد
رفتیم جلوتر
دختره:کلاس کلاس آتیش گرفته کمککککک
رفتم جلوتر
یونا:چی شده؟
دختره:کلاس آتیش گرفته و لیا اون تو مونده
یونا:همینجا وایسا
یونا:دل و زدم به دریا و راه افتادم توی آتیش
هرچی جلوتر میرفتم همه جا تیره تر میشد
جیغ جیغ های بچه ها رو میشنیدم و دورتر شدم که دیگه جز آتیش و دود و سیاهی چیز دیگه ای نبود حتی صدای دیگه ای هم نمیومد همینطور جلوتر که رفتم نفسم گرفت دیگه بالا نمیومد ولی تمام توانمو جمع کردم و رفتم جلوتر که صدای هق هق به گوشم خورد راهمو به سمت صدای هق هق کجکردمو سمتش رفتم اون لیا بود با تمام توانم رو کولم انداختمش و سعی کردم که ببرمش ولی گیر افتادیم
یونا:لیا میتونی خودت بری
لیا:پس تو چی
یونا:فکر من نباش فقط برو خب
لیا:باشه
لیا رو از روی کولم انداختم پایین که رفت من موندم و آتیش و دود و سیاهی
تمام توانمو جمع کردم که برم بیرون ولی نشد که یهو یه چیزی خورد تو سرم
.
.
جیمین:بیرون از اتاق عمل قدم میزدم و نگران یونا بودم کاملیا اینطرف تر نشسته بود و فقط داشت گریه میکرد رفتم کنارش نشستم و لب زدم:نگران نباش الان میارنش بیرون حالش خوب میشه که یهو یکی اومد
تهیونگ:یونا کجاست اومد سمت من یونا کجاست
جیمین:تو اتاق عمله ولی ولی تو کی هستی
تهیونگ:دوست پسرشم مشکلیه
جیمین:وقتی گفت دوست پسرشم دنیا تو سرم خراب شد که کاملیا گفت
: کی یونا دوست دختر تو شد آخه یورا کجاست بگووو
تهیونگ:یورا و تهیون هم دارن میان نگران نباش
تهیونگ:کی میاد بیرون
جیمین:الاناس که بیاد بیرون
تهیونگ:از تو پرسیدم
کاملیا:تهیونگ تو چت شده جیمین دوست ماست بس کن
تهیونگ:....
کاملیا:آرم دم گوش جیمین (پسر خاله یوناست و عاشقشه)
جیمین:آهوم
کل دنیا تو سرم خراب شده بود بعد از کازوها تونستم به یکی دل ببندم ولی یه نفر دیگه هم دوسش داره هعییی خدااا
که دکتر اومد بیرون
تهیونگ:حالش چیشد خوبه
دکتر:....
.
.
پایان پارت ۱۴
تنهای تنها
port14
.
.
که یهو جیغ یکی از بچه ها در اومد
رفتیم جلوتر
دختره:کلاس کلاس آتیش گرفته کمککککک
رفتم جلوتر
یونا:چی شده؟
دختره:کلاس آتیش گرفته و لیا اون تو مونده
یونا:همینجا وایسا
یونا:دل و زدم به دریا و راه افتادم توی آتیش
هرچی جلوتر میرفتم همه جا تیره تر میشد
جیغ جیغ های بچه ها رو میشنیدم و دورتر شدم که دیگه جز آتیش و دود و سیاهی چیز دیگه ای نبود حتی صدای دیگه ای هم نمیومد همینطور جلوتر که رفتم نفسم گرفت دیگه بالا نمیومد ولی تمام توانمو جمع کردم و رفتم جلوتر که صدای هق هق به گوشم خورد راهمو به سمت صدای هق هق کجکردمو سمتش رفتم اون لیا بود با تمام توانم رو کولم انداختمش و سعی کردم که ببرمش ولی گیر افتادیم
یونا:لیا میتونی خودت بری
لیا:پس تو چی
یونا:فکر من نباش فقط برو خب
لیا:باشه
لیا رو از روی کولم انداختم پایین که رفت من موندم و آتیش و دود و سیاهی
تمام توانمو جمع کردم که برم بیرون ولی نشد که یهو یه چیزی خورد تو سرم
.
.
جیمین:بیرون از اتاق عمل قدم میزدم و نگران یونا بودم کاملیا اینطرف تر نشسته بود و فقط داشت گریه میکرد رفتم کنارش نشستم و لب زدم:نگران نباش الان میارنش بیرون حالش خوب میشه که یهو یکی اومد
تهیونگ:یونا کجاست اومد سمت من یونا کجاست
جیمین:تو اتاق عمله ولی ولی تو کی هستی
تهیونگ:دوست پسرشم مشکلیه
جیمین:وقتی گفت دوست پسرشم دنیا تو سرم خراب شد که کاملیا گفت
: کی یونا دوست دختر تو شد آخه یورا کجاست بگووو
تهیونگ:یورا و تهیون هم دارن میان نگران نباش
تهیونگ:کی میاد بیرون
جیمین:الاناس که بیاد بیرون
تهیونگ:از تو پرسیدم
کاملیا:تهیونگ تو چت شده جیمین دوست ماست بس کن
تهیونگ:....
کاملیا:آرم دم گوش جیمین (پسر خاله یوناست و عاشقشه)
جیمین:آهوم
کل دنیا تو سرم خراب شده بود بعد از کازوها تونستم به یکی دل ببندم ولی یه نفر دیگه هم دوسش داره هعییی خدااا
که دکتر اومد بیرون
تهیونگ:حالش چیشد خوبه
دکتر:....
.
.
پایان پارت ۱۴
۳.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.