چند پارتی
چند پارتی
جیهوپ
برادر ناتنی
پارت ۵
.
.
داشتم تمیز کاری میکردم که جسیکا وارد شد
جسیکا:سلام
لیا:سلام
جسیکا:ما میخوایم بریم ماه عسل و یک ماه اونجا میمونیم تو که مشکلی نداری؟
لیا:نه من مشکل ندارم
جسیکا :خوبه
و رفت بیرون
رفتم یه لباس خوب پوشیدم برای ناهار
زمانی که رفتم همه نشسته بودن و فقط من نبودم رفتم سر میز نشستم و ناهارمون رو خوردیم و بعد از تموم شدن ناهار
کیم:خب همونطور که میدونین من و جسیکا تازه ازدواج کردیم و میخوایم که به ماه عسل بریم و تا یک ماه پیشتون نیستیم تو این یک ماه نامجون تو باید مراقب شرکت
جین تو مراقب کار خونه
شوگا تو مراقب تمام خدمتکارهای شرکت کار خونه و عمارت باشی و تو جیهوپ تو باید مراقب لیا و کمک دست برادرانت باشی و هر صبح لیا رو به مدرسه میبری و میاری
خب کسی مشکلی نداره
پسرا:نه
کیم:لیا تو چی
لیا:نه منم مشکلی ندارم
خب یزره مسافرت جلوتر افتاده و ما امروز میریم ..یونا بیا اینجا
یونا:بله آقا
کیم:تو برو و وسایل من و خانوم رو آماده کن
یونا:چشم و رفت
من و جسیکا بیرون کار داریم و شب هم میریم
لیا:فقط ببخشید
کیم:بله دخترم بگو
لیا:راستش اگه مشکلی نیس یا ایرادی نداره من برم خونه دوستم و تا شب برگردم
کیم:نه مشکلی نداره جیهوپ تورو میرسونه .
لیا: بله ممنونم
و آقای کیم و جسیکا رفتن
جیهوپ :لیا وایسا کارت دارم
لیا:امم بله کاری داشتی
جیهوپ:بله هم برای رفتنت به بیرون و هم برای اتفاق دیشب
لیا:اوه یادته فکر کردم چون مشتی یادت نمیمونه
جیهوپ:بعد از مستی هیچی یادم نمیومد ولی یهو فهمیدم چیکار کردم و ....
لیا:آهوم نیازی به بخشش نیس همون دیشب من همه چی یادم رفت و تو رو مثل برادر واقعیم میدونم
جیهوپ:واقعا ممنونم و اینکه خوشحالم من مثل برادرت میمونم برات
لیا:منم همینطور
جیهوپ :چه اینکه کی میخوای بری؟
لیا:یک ساعت دیگه
جیهوپ:یک ساعت دیگه تو حیاط باش
لیا:بله و فعلا
جیهوپ:فعلا
بریم پیش نامجون (بچه ها این فقط فیکه واقعیش نیس)
ویو نامجون
وقتی پدر گفت که لیا با جیهوپ بره عصبی شدم آخه واسه چی باید با اون بره اه نباید بی کار بشینم لیا از اول و آخرش برای کنه پس من باید برم و به پدر بگم ولی حالا هانا و چی کنم پسرم چی ای بابا
نامجون:پدر کارتون دارم
کیم:بگو پسرم
نامجون:راستش من لیا رو میخوام و اون باید برای من باشه پس من میبرمش و میارمش
کیم:اولن اینکه دستور نده دومن اینکه تو زن و بچه داری اونارو چیکار میخوای بکنی
نامجون:میکشمشون
کیم:آها ولی ببخشید لیا برای جیهوپه فهمیدی و رفت
نامجون:اه گندش بزنن ولی نه من باید اونو مال خودم کنم و اون موقع جیهوپ دست زده منو بر نمی داره .....
پایان پارت ۵
گیلیگیلی 💜💗💖
جیهوپ
برادر ناتنی
پارت ۵
.
.
داشتم تمیز کاری میکردم که جسیکا وارد شد
جسیکا:سلام
لیا:سلام
جسیکا:ما میخوایم بریم ماه عسل و یک ماه اونجا میمونیم تو که مشکلی نداری؟
لیا:نه من مشکل ندارم
جسیکا :خوبه
و رفت بیرون
رفتم یه لباس خوب پوشیدم برای ناهار
زمانی که رفتم همه نشسته بودن و فقط من نبودم رفتم سر میز نشستم و ناهارمون رو خوردیم و بعد از تموم شدن ناهار
کیم:خب همونطور که میدونین من و جسیکا تازه ازدواج کردیم و میخوایم که به ماه عسل بریم و تا یک ماه پیشتون نیستیم تو این یک ماه نامجون تو باید مراقب شرکت
جین تو مراقب کار خونه
شوگا تو مراقب تمام خدمتکارهای شرکت کار خونه و عمارت باشی و تو جیهوپ تو باید مراقب لیا و کمک دست برادرانت باشی و هر صبح لیا رو به مدرسه میبری و میاری
خب کسی مشکلی نداره
پسرا:نه
کیم:لیا تو چی
لیا:نه منم مشکلی ندارم
خب یزره مسافرت جلوتر افتاده و ما امروز میریم ..یونا بیا اینجا
یونا:بله آقا
کیم:تو برو و وسایل من و خانوم رو آماده کن
یونا:چشم و رفت
من و جسیکا بیرون کار داریم و شب هم میریم
لیا:فقط ببخشید
کیم:بله دخترم بگو
لیا:راستش اگه مشکلی نیس یا ایرادی نداره من برم خونه دوستم و تا شب برگردم
کیم:نه مشکلی نداره جیهوپ تورو میرسونه .
لیا: بله ممنونم
و آقای کیم و جسیکا رفتن
جیهوپ :لیا وایسا کارت دارم
لیا:امم بله کاری داشتی
جیهوپ:بله هم برای رفتنت به بیرون و هم برای اتفاق دیشب
لیا:اوه یادته فکر کردم چون مشتی یادت نمیمونه
جیهوپ:بعد از مستی هیچی یادم نمیومد ولی یهو فهمیدم چیکار کردم و ....
لیا:آهوم نیازی به بخشش نیس همون دیشب من همه چی یادم رفت و تو رو مثل برادر واقعیم میدونم
جیهوپ:واقعا ممنونم و اینکه خوشحالم من مثل برادرت میمونم برات
لیا:منم همینطور
جیهوپ :چه اینکه کی میخوای بری؟
لیا:یک ساعت دیگه
جیهوپ:یک ساعت دیگه تو حیاط باش
لیا:بله و فعلا
جیهوپ:فعلا
بریم پیش نامجون (بچه ها این فقط فیکه واقعیش نیس)
ویو نامجون
وقتی پدر گفت که لیا با جیهوپ بره عصبی شدم آخه واسه چی باید با اون بره اه نباید بی کار بشینم لیا از اول و آخرش برای کنه پس من باید برم و به پدر بگم ولی حالا هانا و چی کنم پسرم چی ای بابا
نامجون:پدر کارتون دارم
کیم:بگو پسرم
نامجون:راستش من لیا رو میخوام و اون باید برای من باشه پس من میبرمش و میارمش
کیم:اولن اینکه دستور نده دومن اینکه تو زن و بچه داری اونارو چیکار میخوای بکنی
نامجون:میکشمشون
کیم:آها ولی ببخشید لیا برای جیهوپه فهمیدی و رفت
نامجون:اه گندش بزنن ولی نه من باید اونو مال خودم کنم و اون موقع جیهوپ دست زده منو بر نمی داره .....
پایان پارت ۵
گیلیگیلی 💜💗💖
۳.۴k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.