پارت ۴.💕
پارت ۴.💕
دیدم که یه پسر خیلی جونی اومد و سرم انداختم پایین که یکی از پشت زد به پام و محکم افتادم پایین و زانو زدم تو پام درد خیلی بدی بود و واقعا حالم خوب نبود شروع کردم آروم به گریه کردن از اینکه این زندگی و این سرنوشتی که دارم آخه چرا من پسره نشست جلوم و از چونم گرفت و سرمو بلند کرد و گفت
_چقدر میفروشی
+اشکام همینجوری سرازیر بودن و دستشو خیس میکرد و بلند شد
گفت _چقدررر دوست ندارم یه حرفمو چند بار تکرار کنم میدونی نه
مرده پوز خند زد و گفت
#میدونی که آقای جئون اون بیرون هزارتا آدم وایسادن که این دخترو بدم بهشون و اینم میدونی که تا حالا دست کسی بهش نخورده
عصبی شد و گفت
_چقدر میدیش
#هه من نمیفروشم فقط برای یک شب میتونم بدمش که اولین نفر تو باشی باهاش خوش بگذرونی .😏
ذهن کوک
(این عوضی رو مخم رفته بود و اصلحه ام رو برداشتم و شکلیک کردم تو مغز بی خاصیتش که دیدیم دختره جیغ کشید اون یه دختر زیبا بود که نمیدونستم از دستش بدم )
پایان ذهن کوک
+صدای شلیک اومد اولین باری بود که یه آدم جلوم مرده بود و جیغ کشیدم که مرده که به گمونم فامیلیش جئون بود اومد سمت و جلوم نشست گفت به زندگی جدید خوش اومدی کوچولو بلندم کرد که دستش رو
.............
خماریی
فالو لایک . کامنت بالا باشه اگه پایین بود نمیزارم برای پارت بعد دوتا میزارم اگه زیاد بود و کاملا داستان داره قشنگ میشه
بای .😂💕✨
دیدم که یه پسر خیلی جونی اومد و سرم انداختم پایین که یکی از پشت زد به پام و محکم افتادم پایین و زانو زدم تو پام درد خیلی بدی بود و واقعا حالم خوب نبود شروع کردم آروم به گریه کردن از اینکه این زندگی و این سرنوشتی که دارم آخه چرا من پسره نشست جلوم و از چونم گرفت و سرمو بلند کرد و گفت
_چقدر میفروشی
+اشکام همینجوری سرازیر بودن و دستشو خیس میکرد و بلند شد
گفت _چقدررر دوست ندارم یه حرفمو چند بار تکرار کنم میدونی نه
مرده پوز خند زد و گفت
#میدونی که آقای جئون اون بیرون هزارتا آدم وایسادن که این دخترو بدم بهشون و اینم میدونی که تا حالا دست کسی بهش نخورده
عصبی شد و گفت
_چقدر میدیش
#هه من نمیفروشم فقط برای یک شب میتونم بدمش که اولین نفر تو باشی باهاش خوش بگذرونی .😏
ذهن کوک
(این عوضی رو مخم رفته بود و اصلحه ام رو برداشتم و شکلیک کردم تو مغز بی خاصیتش که دیدیم دختره جیغ کشید اون یه دختر زیبا بود که نمیدونستم از دستش بدم )
پایان ذهن کوک
+صدای شلیک اومد اولین باری بود که یه آدم جلوم مرده بود و جیغ کشیدم که مرده که به گمونم فامیلیش جئون بود اومد سمت و جلوم نشست گفت به زندگی جدید خوش اومدی کوچولو بلندم کرد که دستش رو
.............
خماریی
فالو لایک . کامنت بالا باشه اگه پایین بود نمیزارم برای پارت بعد دوتا میزارم اگه زیاد بود و کاملا داستان داره قشنگ میشه
بای .😂💕✨
۴۰.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.