پارت۲۱
#پارت۲۱
_نمیخواد برین
لیا:یوری یه سوال ازت بپرسم
_بپرس
لیا:چیکار کردی جونگکوک عاشقت شد
_هیچکار..........راستی من یه پسره رو میشناسم خوشتیپه ها میدونم ازش خوشت میاد میخوای با اون باشی
لیا:نمیدونم زنگ اخر بمون باهام حرف بزنیم
_باشه(میره جلو در)
+چیشده چرا اومدی اینجا
_اومدم ببینم چرا نمیاین
+چونکه فضولیش به جوجه ها نرسیده
_اذیت نکن
+باشه بیا بریم
[فلش بک به زنگ اخر]
لیا:بیا شمارمه عکس پسره رو بفرس واسم
_باشه
لیا:خدافظ
_خدافظ
+باهات چیکار داشت
_فضولیش به قلدرا نرسیده(میره پیش میا)
÷عه یوری بیا اینجا
_ها باز چته
÷این عکس رو نگاه کن
_خب کیه
÷سابریناس کلا توی سایت مدرسه پخش شده
_اخی بیچاره حالا کی پخش کرده
÷نمیدونم
_امروز دیدم سابرینا بهت سیلی زد فک نکن نفهمیدم داشتیم با تهیونگ وسایل رو میبردیم ازمایشگاه
÷چی
_کپفت چی همون که شنیدی
÷مشکل من اینه که کی پخش کرده
×من
÷چیمیگی تهیونگ
×من پخش کردم تا دفع اخرش باشه روت دست بلند میکنه
÷اما تهیونگ گناه داشت
×اصلا هم گناه نداشت حقش بود یوری جونگکوک کجاست
_نمیدونم........اوناها داره میاد
×جونگکوک
+ها
×امروز میاین پیش ما
+چرا
×خوشگذرونی
+باشه اوکیه
÷چقدر خوب منم با یوری کلی بازی میکنیم
×قراره باهم دیگه خوش بگذرونیم خانم کوچولو
÷عهه
+خب باشه اوکیه ماهم بریم
×خدافظ.......میا نمیخوای بیای دارم میرم
÷باشه
+یوری نمیخوای بریم
_ها چرا بریم
(رفتن سوار ماشین شدن)
+چیشده
_چی میخواستی بشه
+دارم ازت سوال میپرسم چرا اعصاب نداری
_خب دلم خوراکی میخواد
+سر یه خوراکی انقدر عصبانی شدی
_اره.........میگیری واسم
+هوفففف باشه
_میرسی
+پیاده شو هرچی میخوای بردار
_باشه
.یوری رفت داخل.
_خب اینو بر میدارم این رو برمیدارم ایناهم بر میدارم بزار از ایناهم بردارم
ویو یوری
رفتم تو کلی خوراکی برداشتم داشتم دوتا دیگه هم بر میداشتم که یهو یه پسر اومد دستش رو روی پاهم کشید و گفت
پسره: یه حالی نمیخوای به ما بدی که خودتم لذت ببری
_خفه شو
پسره چیشده کسی رو داری
_جناب لطفا(جونگکوک میپره وسط حرفش)
+اره داره منو داره
پسره:چی تو چیکارشی
_ددیمه
پسره:اوووو خب خانم از اول میگفتین دیگه(ترسیده)
+حالاهم هری
پسره:چشم ببخشید که مزاحم شدم
+برو.........چخبره این همه خوراکی اصلا تو جا داری اینارو بخوری
_عه خوب واسه یک هفتم میبینه
+باشه بیا بریم حساب کنیم
_بیا سوارشیم
+باشه تو برو منم حساب کنم
(جونگکوک حساب کرد)
_خب دیگه مرسی
+مرسی کافی نیست باید بوسم کنی
_باشه(لب جونگکوک رو میبوسه)
_عه عه عه نویسنده داره فشار میخوره
_نمیخواد برین
لیا:یوری یه سوال ازت بپرسم
_بپرس
لیا:چیکار کردی جونگکوک عاشقت شد
_هیچکار..........راستی من یه پسره رو میشناسم خوشتیپه ها میدونم ازش خوشت میاد میخوای با اون باشی
لیا:نمیدونم زنگ اخر بمون باهام حرف بزنیم
_باشه(میره جلو در)
+چیشده چرا اومدی اینجا
_اومدم ببینم چرا نمیاین
+چونکه فضولیش به جوجه ها نرسیده
_اذیت نکن
+باشه بیا بریم
[فلش بک به زنگ اخر]
لیا:بیا شمارمه عکس پسره رو بفرس واسم
_باشه
لیا:خدافظ
_خدافظ
+باهات چیکار داشت
_فضولیش به قلدرا نرسیده(میره پیش میا)
÷عه یوری بیا اینجا
_ها باز چته
÷این عکس رو نگاه کن
_خب کیه
÷سابریناس کلا توی سایت مدرسه پخش شده
_اخی بیچاره حالا کی پخش کرده
÷نمیدونم
_امروز دیدم سابرینا بهت سیلی زد فک نکن نفهمیدم داشتیم با تهیونگ وسایل رو میبردیم ازمایشگاه
÷چی
_کپفت چی همون که شنیدی
÷مشکل من اینه که کی پخش کرده
×من
÷چیمیگی تهیونگ
×من پخش کردم تا دفع اخرش باشه روت دست بلند میکنه
÷اما تهیونگ گناه داشت
×اصلا هم گناه نداشت حقش بود یوری جونگکوک کجاست
_نمیدونم........اوناها داره میاد
×جونگکوک
+ها
×امروز میاین پیش ما
+چرا
×خوشگذرونی
+باشه اوکیه
÷چقدر خوب منم با یوری کلی بازی میکنیم
×قراره باهم دیگه خوش بگذرونیم خانم کوچولو
÷عهه
+خب باشه اوکیه ماهم بریم
×خدافظ.......میا نمیخوای بیای دارم میرم
÷باشه
+یوری نمیخوای بریم
_ها چرا بریم
(رفتن سوار ماشین شدن)
+چیشده
_چی میخواستی بشه
+دارم ازت سوال میپرسم چرا اعصاب نداری
_خب دلم خوراکی میخواد
+سر یه خوراکی انقدر عصبانی شدی
_اره.........میگیری واسم
+هوفففف باشه
_میرسی
+پیاده شو هرچی میخوای بردار
_باشه
.یوری رفت داخل.
_خب اینو بر میدارم این رو برمیدارم ایناهم بر میدارم بزار از ایناهم بردارم
ویو یوری
رفتم تو کلی خوراکی برداشتم داشتم دوتا دیگه هم بر میداشتم که یهو یه پسر اومد دستش رو روی پاهم کشید و گفت
پسره: یه حالی نمیخوای به ما بدی که خودتم لذت ببری
_خفه شو
پسره چیشده کسی رو داری
_جناب لطفا(جونگکوک میپره وسط حرفش)
+اره داره منو داره
پسره:چی تو چیکارشی
_ددیمه
پسره:اوووو خب خانم از اول میگفتین دیگه(ترسیده)
+حالاهم هری
پسره:چشم ببخشید که مزاحم شدم
+برو.........چخبره این همه خوراکی اصلا تو جا داری اینارو بخوری
_عه خوب واسه یک هفتم میبینه
+باشه بیا بریم حساب کنیم
_بیا سوارشیم
+باشه تو برو منم حساب کنم
(جونگکوک حساب کرد)
_خب دیگه مرسی
+مرسی کافی نیست باید بوسم کنی
_باشه(لب جونگکوک رو میبوسه)
_عه عه عه نویسنده داره فشار میخوره
۱.۳k
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.